و چون اينگونه براهين و ادلّهء محکمه بيان شود
١٢١
شبهه ای نيست که از جهت صد هزار اغراض باطنيّه در جواب
خواهند گفت که در يوم محشر بين يدی اللّه از معارف
و مدنيّت کاملهء انسان سؤال نميکنند بلکه اعمال صالحه را
جويند . اوّلاً آنکه سلّمنا سؤال از معارف و مدنيّت
نميکنند . آيا در يوم حشر اکبر در ديوان الهی مؤاخذه
نمينمايند که ای رؤسا و بزرگان اين ملّت بزرگوار را چرا
سبب شديد که از اوج عزّت قديمه تنزّل نمودند
و از مرکزيّت جهان مدنيّت باز ماندند ؟ با وجود آنکه
مقتدر بوديد که بوسائطی متشبّث شويد که سبب
عزّت مقدّسهء ملّت شويد . اين را ننموده که سهل است
بلکه ملّت را از فوائد عاديّه نيز باز داشتيد . آيا اين قوم
در سماء سعادت چون انجم زاهيه نبودند ؟ چگونه باعث
شديد که در اين ظلمت دهما افتادند ؟ و يا خود مقتدر
بر ايقاد سراج عزّت دارين ملّت بوديد چرا بجان
نکوشيديد ؟ و يا آنکه چون سراج نورانی بتوفيقات الهی
روشن شد بزجاجهء همّت او را از ارياح مخالف حفظ
١٢٢
ننموده از چه جهت بکمال قوّت بر اطفای آن قيام نموديد؟
(و کلَّ انسان ألزمناه طائرهُ فی عُنقه و نُخرج له يوم
القيامة کتابا يَلقاه منشورا). و ثانياً آنکه چه اعمال صالحه
در وجود اعظم از نفع عموم است ؟ آيا موهبتی در عالم
اعظم از اين متصوّر که انسان سبب تربيت و ترقّی
و عزّت و سعادت بندگان الهی شود ؟ لا و اللّه . اکبر
مثوبات اينست که نفوس مبارکه دست بيچارگانرا
گرفته از جهالت و ذلّت و مسکنت نجات دهند و بنيّت
خالصه لِلّهِ کمر همّت را بر خدمت جمهور اهالی بر بندند
و خير دنيوی خويشتن را فراموش نموده بجهت نفع
عموم بکوشند ( و يؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم
خَصاصَة ) ( خيرُ النّاسِ من ينفعُ النّاسَ و شرُّ النّاسِ من يَضُرّ
النّاسَ ) . سبحان اللّه چه امور و احوال عجيبه واقع که هيچ
نفسی حين استماع قولی دقّت و فراست نمينمايد
که مقصود قائل از اين قول چه و در نقاب اقوال چه
غرض نفسانی پنهان نموده . مثلاً ملاحظه ميفرمائيد
١٢٣
که شخصی بجهت منافع جزئيّهء ذاتيّهء خود مانع سعادت
جمهوری از ناس ميشود و بجهت گردش آسياب خود
مزارع و کشت زار جمّ غفيريرا تشنه و خراب ميکند
و بجهت مطاعيّت خود دائماً ناس را بر تعصّب جاهليّت
که مخرّب بنيان مدنيّت است دلالت ميکند . حال اين
شخص با وجود آنکه عملی را مرتکب که مردود
درگاه کبريا و مبغوض کلّ انبياء و اوليای الهی است
اگر ببيند نفسی بعد از طعام دست خود را بصابون
که موجدش عبد اللّه بونی و از اسلام است بشويد
چون اين بيچاره دست خود را بدامن و محاسن خود
نماليده آن شخص فرياد برآرد که بنيان شريعت برهم
خورد و آداب ممالک کفريّه متداول گشت . ابداً سوء
اعمال خود را نظر ننمايد لکن سبب لطافت و پاکی را
جهل و فسق شمارد . ای اهل ايران چشم را بگشائيد
و گوشرا باز کنيد و از تقليد نفوس متوهّمه که سبب
اعظم ضلالت و گمراهی و سفالت و نادانی انسان است
١٢٤
مقدّس گشته بحقيقت امور پی بريد و در اتّخاذ تشبّث
بوسائل حيات و سعادت و بزرگواری و عزّت خود
بين ملل و طوائف عالم بکوشيد . نسائم ربيع حقيقی
ميوزد چون اشجار بوستان بشکوفه و ازهار مزيّن
گرديد . و ابر بهاری در فيضان چون روضهء خلد سر سبز
و خرم شويد . ستارهء صبحگاهی درخشيد در مسلک مستقيم
در آئيد . بحر عزّت در موج بر شاطی اقبال و اقدام بشتابيد .
معين حيات طيّبه در جوش در باديهء تشنگی پژمرده
نياسائيد . همّت را بلند کنيد و مقاصد را ارجمند . کسالت
تا کی و غفلت تا چند ؟ از تن پروری جز نوميدی دارين
نيابيد و از تعصّب جاهلی و استماع اقوال بيفکران
و بيخردان جز نکبت و ذلّت نبينيد . توفيقات الهيّه مؤيّد
شما و تأييدات ربّانيّه موفّق . از چه بجان نخروشيد و بتن
نکوشيد ؟ و از جمله اموريکه محتاج اصلاحات تامّهء
کامله است طريق تعلّم علوم و ترتيب تحصيل معارف
و فنون است . چه که از عدم ترتيب بسيار پريشان
١٢٥
و متفرّق گشته و فنون موجزه که داعی بر تطويلش نه
بغايت مطوّل شده بقسميکه بايد متعلّمين مدّت مديده
اذهان و اعمار خود را صرف اموری نمايند که تصوّر
صرفست و بهيچوجه تحقّقی ندارد چه که تعمّق در اقوال
و افکاريست که اگر بديدهء بصيرت ملاحظه شود
واضح و مثبوت گردد که اين نکات بعد از وقوع
نيز نيست بلکه صرف اوهام و تتابع تصوّرات
بيفايده و توالی ملاحظات بيهوده است . و شبهه ای نيست
که اشتغال باينگونه اوهام و تدقيق و بحث زايد
در اينگونه اقوال سبب تضييع اوقات و اتلاف
اعمار است بلکه انسان را از تحصيل معارف و فنونيکه
از لوازم ما يحتاج اليه هيئت بشريّه است ممنوع و محروم
مينمايد . انسان بايد در هر فنّی قبل از تحصيل ملاحظه
نمايد که فوائد اين فنّ چه چيز است و چه ثمره
و نتايجی از او حاصل . اگر از علوم مفيده يعنی جمعيّت
بشريّه را فوائد کلّی از او حاصل البتّه بجان در تحصيلش
١٢٦
بکوشد و الّا اگر عبارت از مباحث بيفائدهء صرفه
و تصوّرات متتابعهء متواليه بوده و جز آنکه سبب نزاع
و جدال شود ثمره ای از او حاصل نه بچه جهت انسان حيات
خود را در منازعات و مجادلات بيفايدهء آن صرف نمايد .
و چون اين مطلب بسيار محتاج بتفصيل و محاکمهء
مکمّله است تا اينکه ثابت و مبرهن گردد که بعضی علوم
که اليوم اهتمامی در آن نه منتهای محسّناترا داشته
و همچنين واضح و مدلّل شود که هيئت ملّت بهيچوجه
محتاج بتحصيل بعضی فنون زائده نبوده لهذا در جلد
ثانی اين کتاب ان شاء اللّه بتفصيل ذکر ميشود . و اميد
واريم که از مطالعهء اين جلد اوّل تأثيرات کلّيّه در افکار
و اطوار هيئت عموميّه حاصل گردد چه که نيّت خالصهء
لِلّهِ بر تأليف آن دلالت نمود . اگر چه در عالم نفوسی
که امتياز بين افکار صادقه و اقوال کاذبه دهند چون
کبريت احمرند و لکن اميدواری اين عبد بالطاف
بينهايت ربّ احديّت است . ( بر سر اصل مطلب رويم )
١٢٧
و امّا حزبيکه بر آنند در اجراء اصلاحات لازمه بايد صبر
و تأنّی نموده شيئاً فشيئاً مجری داشت . آيا مقصودشان
از اين بيانات چه ؟ اگر مرادشان از تأنّی که از مقتضيات
و لوازم حکمت حکومت است اين فکر بسيار مقبول
و بموقع چه که البتّه مهامّ امور باستعجال انجام نپذيرد
بلکه عجله سبب فتور ميگردد . مثل عالم سياسی مثل
عالم انسان است که اوّل نطفه پس تدرّج در مراتب
عَلقه و مُضغه و عظام و اکساء لحم و انشاء خلق آخر
تا برتبهء احسن الخالقين واصل گردد . همچنانکه اين
از لوازم خلقت و مبنی بر حکمت کلّيّه است بهمچنين عالم
سياسی دفعة واحده از حضيض فتور باوج کمال و سداد
نرسد بلکه نفوس کامله ليلاً و نهاراً بوسائل ما به التّرقّی
تشبّث نموده تا دولت و ملّت يوماً فيوماً بلکه آناً فاناً
ترقّی و نموّ در جميع مراتب نمايد . ( سه چيز ) چون در عالم
کون بعنايت الهيّه موجود شد اين عالم خاک بحيات
تازه و لطافت و زينت بياندازه فائز گردد . ( اوّل ) ارياح
١٢٨
لواقح بهاری ( و ثانی ) فيضان و کرم ابر نيسانی ( ثالث )
حرارت آفتاب نورانی . چون اين سه از فضل بی پايان
الهی احسان شد باذن اللّه اشجار و اغصان پژمرده
کم کم سر سبز و خرم گشته بانواع شکوفه و ازهار
و اثمار مزيّن گردند . و همچنين نيّات خالصه و معدلت
پادشاهی و دانش و مهارت کاملهء سياسی اوليای امور
و همّت و غيرت اهالی چون جمع شود روز بروز آثار
ترقّی و اصلاحات کامله و عزّت و سعادت دولت و ملّت
جلوهگر گردد . و لکن اگر مقصود از تأنّی اين باشد
که در هر عصری امری جزئی از لوازم اصلاحات
جاری گردد اين عين رخاوت و کسالت است و بر اين
منوال بهيچوجه ثمره ای حاصل نگردد جز تکرّر اقوال
بيفايده . اگر عجله مضرّ است رخاوت و بطائت صد
هزار درجه مضرّتش بيشتر است بلکه توسّط حال
ممدوح چنانچه فرمودهاند ( عليکم بالحسنة بين السّيتين )
که حدّ افراط و تفريط باشد . ( لا تجعل يدکَ
١٢٩
مغلولةً الی عُنقک و لا تَبسُطها کلَّ البسط فابتغ بين ذلک
سبيلا ) . الزم امور و اقدم تشبّثات لازمه توسيع دائرهء
معارف است و از هيچ ملّتی نجاح و فلاح بدون ترقّی
اين امر اهمّ اقوم متصوّر نه چنانچه باعث اعظم تنزّل
و تزلزل ملل جهل و نادانی است و الآن اکثر اهالی
از امور عاديّه اطّلاع ندارند تا چه رسد بوقوف حقائق
امور کلّيّه و دقائق لوازم عصريّه . لهذا لازمست
که رسائل و کتب مفيده تصنيف شود و آنچه اليوم
ما يحتاج اليه ملّت و موقوف عليه سعادت و ترقّی
بشريّه است در آن ببراهين قاطعه بيان شود و آن رسائل
و کتب را طبع نموده در اطراف مملکت انتشار شود
تا اقلّا خواصّ افراد ملّت قدری چشم و گوششان
باز شده در آنچه سبب عزّت مقدّسهء ايشانست بکوشند .
نشر افکار عاليه قوّهء محرّکه در شريان امکان بلکه
جان جهان است . افکار چون بحر بی پايان و آثار
و اطوار وجود چون تعيّنات و حدود امواج . تا بحر
١٣٠
بحرکت و جوش نيايد امواج بر نخيزد و لآلی حکمت
بر شاطی وجود نيفشاند .