بگو ای عباد ، فيض رحمت بی منتهايم از سماء
مکرمت بی انتهايم چون غيث هاطل در نزول و
جريان است . با ديده مقدّس و گوش منزّه و استقامت
تمام باين رحمت سبحانی و فيض رحمانی بشتابيد .
بگو ای بندگان من ، بتحديد نفس و تقليد هوی خود را
مقيّد و مقلّد مسازيد ، چه که مثل تقليد مثل سراب
بقيعه در وادی مهلکه است که لم يزل تشنگان را
سيراب ننموده و لايزال سقايه نخواهد نمود . از
سراب فانی چشم برداشته بزلال سلسال لازوال
بیمثالم در آئيد .
١٤٩