ای پسر روح ، هر طيری را نظر بر آشيان است
و هر بلبلی را مقصود جمال گل مگر طيور افئده
عباد که بتراب فانی قانع شده از آشيان باقی
دور ماندهاند و بگِلهای بعد توجّه نموده از گلهای
قرب محروم گشتهاند . زهی حيرت و حسرت و
افسوس و دريغ که بابريقی از امواج بحر رفيق
اعلی گذشتهاند و از افق ابهی دور ماندهاند .
٢٢٠