اگر نفسی در کتب منزله از سماء احديّه
بديده بصيرت مشاهده نمايد و تفکّر کند ادراک
می نمايد که مقصود آنست جميع نفوس نفس
واحده مشاهده شوند تا در جميع قلوب نقش
خاتم الملک للّه منطبع شود و شموس عنايت و
اشراقات انجم فضل و رحمت جميع را احاطه
نمايد . حقّ جلّ جلاله از برای خود چيزی اخذ
ننموده . نه از اطاعت عالم به او نفعی راجع و
نه از ترک آن نقصی وارد . در هر آن طير ملکوت
بيان به اين کلمه ناطق : جميع را از برای تو
خواستم و تو را از برای خود . اگر علمای عصر
بگذارند و من علی الارض رائحهء محبّت و اتّحاد
را بيابند، در آن حين نفوس عارفه بر حرّيّت
حقيقی آگاه شوند، راحت اندر راحت مشاهده
نمايند، آسايش اندر آسايش . اگر ارض بانوار
آفتاب اين مقام منوّر شود اذاً يُصْدَقُ اَنْ يُقالَ
لا تَرَی فيها عِوَجاً و لا اَمْتا.
٢٦