عالم را بمثابه هيکل انسانی ملاحظه کن و اين
هيکل بنفسه صحيح و کامل خلق شده و لکن باسباب
متغايره مريض گشته و لا زال مرض او رفع نشده ،
چه که بدست اطبّای غير حاذقه افتاده و اگر در
عصری از اعصار عضوی از اعضای او بواسطه طبيبی
حاذق صحّت يافت عضوهای ديگرش بامراض مختلفه
مبتلا بوده . و حال در دست نفوسی افتاده که از
خمر غرور تربيت يافتهاند و اگر هم بعضی از اين
نفوس فی الجمله در صحّت آن سعی نمايند ، مقصود
نفعی است اسماً و يا رسماً بايشان راجع شود .
چنين نفوسی قادر بر رفع امراض بالکلّيّه نبوده و
نخواهند بود الّا علی قدر معلوم . و درياق اعظم
که سبب و علّت صحّت اوست ، اتّحاد من علی الارض
است بر امر واحد و شريعت و آداب واحده ...
٣٠٤