قلم رحمن قاصدان يمن عرفان را ببدايع اذکار
خود متذکّر ميدارد که شايد کلّ از خواهشهای خود
بگذرند و بامر او ناظر باشند و باراده او حرکت
نمايند . و اين فضل اعظم است از برای کلّ اگر
بيابند و بآن فائز شوند . شکّی نبوده و نيست که
آنچه را حقّ بآن امر میفرمايد اوست کوثر حيوان
و محيی ابدان ، چه که لم يزل و لايزال باحبّای
خود ناظر بوده و آنچه سبب نجات و راحت و
وصول بحقّ بوده کلّ را بآن امر فرموده . اليوم بر
کلّ لازم است که بردای تقديس و تنزيه مزيّن
شوند ، چه که نفوسی که بمشتهيّات نفسانيّه
متوجّهند قابل مقرّ اطهر و لايق منظر اکبر نبوده و نيستند .
٣٢٠