ای علی بگو باحبّای الهی که اوّل انسانيّت انصاف است و جميع
امور منوط به آن قدری تفکّر در رزايا و بلايای اين مسجون نمائيد
که تمام عمر در يَدِ اَعدا بوده و هر يوم در سبيل محبّت الهی
ببلائی مبتلا تا آنکه امر اللّه ما بين عباد مرتفع شد حال اگر
نفسی سبب شود و باوهام خود در تفريق ناس سرّاً و جهراً مشغول گردد
او از اهل انصاف است لا و نفسه المهيمنة علی العالمين لعَمری ينوح
قلبی و يدمع عينی لامر اللّه و للّذين يقولون ما لا يفقهون و
يتوهّمون فی انفسهم ما لا يشعرون اليوم لايق آنکه کلّ باسم اعظم
متشبّث شوند نيست مهرب و مفرّی جز او و ناس را متّحد نمايند اگر
نفسی در اعلی علوّ مقام قائم باشد و از او کلماتی ظاهر شود که سبب
تفريق ناس گردد از شاطی بحر اعظم و علّت توجّه بشطری جز مقام محمود
مشهود که ظاهر است بحدود بشريّه جهاتيّه يشهد کلّ الاکوان بانّه
محروم من نفحات الرّحمن قل ان انصفوا يا اولی الالباب من لا انصاف
له لا انسانيّة له حقّ عالم است بکلّ نفوس و ما عندهم حلم حقّ سبب
تجرّی نفوس شده چه که هتک استار قبل از ميقات نميفرمايد و نظر
بسبقت رحمت ظهورات غضبيّه منع شده لذا اکثری از ناس آنچه سرّاً
مرتکبند حقّ را از آن غافل دانستهاند لا و نفسه العليم
الخبير کلّ در مرات علميّه مشهود و مبرهن و واضح قل لک الحمد يا
ستّار عيوب الضّعفآء و لک الحمد يا غفّار ذنوب الغفلآء ناس را
از موهوم منع نموديم که بسلطان معلوم و ما يظهر من عنده عارف
شوند حال بظنون و اوهام خود مبتلا مشاهده ميشوند لعمری انّهم هم
الموهوم و لا يشعرون و ما يتکلّمون انّه هو الموهوم و لا يفقهون
نسئل اللّه ان يوفّق الکلّ و يعرّفهم نفسه و انفسهم لعمری من
فاز بعرفانه يطير فی هوآء حبّه و ينقطع عن العالمين و لا يلتفت
الی من علی الأرض کلّها و کيف الّذين يتکلّمون باهوائهم ما لا
اذن اللّه لهم بگو اليوم يوم اصغاست بشنويد ندای مظلوم را باسم
حق ناطق باشيد و بطراز ذکرش مزيّن و بانوار حبّش مستنير اينست
مفتاح قلوب و صيقل وجود و الّذی غفل عمّا جری من اصبع الارادة
انّه فی غفلة مبين صلاح و سداد شرط ايمانست نه اختلاف و فساد
بلّغ ما امرت به من لدن صادق امين انّما البهآء عليک يا ايّها
الذّاکر باسمی و النّاظر الی شطری و النّاطق بثنآء ربّک الجميل .