انسان طلسم اعظم است ولکن عدم تربيت او را از آنچه با اوست
محروم نموده بيک کلمه خلق فرمود و بکلمه اخری بمقام تعليم
هدايت نمود و بکلمه ديگر مراتب و مقاماتش را حفظ فرمود " حضرت
موجود ميفرمايد " انسان را بمثابه معدن که دارای احجار کريمه است
مشاهده نما بتربيت جواهر آن بعرصه شهود آيد و عالم انسانی از آن
منتفع گردد . انتهی اگر نفسی در کتب منزله از سمآء احديّه
بديده بصيرت مشاهده نمايد و تفکر کند ادراک مينمايد که مقصود
آنست جميع نفوس نفس واحده مشاهده شوند تا در جميع قلوب نقش خاتم
المُلْکُ للّه منطبع شود و شموس عنايت و اشراقات انجم فضل و
رحمت جميع را احاطه نمايد حقّ جلّ جلاله از برای خود چيزی اخذ
ننموده نه از اطاعت عالم باو نفعی راجع و نه از ترک آن نقصی وارد
در هر آن طير ملکوت بيان باين کلمه ناطق جميع را از برای تو
خواستم و تو را از برای خود اگر علمای عصر بگذارند و مَنْ علی
الأرض رائحه محبّت و اتّحاد را بيابند در آن حين نفوس عارفه بر
حرّيّت حقيقی آگاه شوند راحت اندر راحت مشاهده نمايند آسايش اندر
آسايش اگر ارض بانوار آفتاب اين مقام منوّر شود اذاً يصدق ان يقال لا تری فيها عوجاً و لا أَمتاً ...