حضرت بهاءالله
مرجع  کتب و آثار بهائی جامعه بين المللی بهائی
 
  کتاب ايقان
۱۷۹ :صفحات مؤسّسه ملّی مطبوعات بهائی آلمان، هوفمايم، آلمان :ناشر حضرت بهاءالله :صاحب اثر
 
 « صفحه بعد |محتوياتصفحه قبل » 
  رفتن به صفحه مورد نظر   اجرا    دريافت‌نسخه نسخه ورد نسخه اکروبات
 صفحه ١٥٠-۱۶۵   
      
 

صفحات ۱۵۰-۱۶۵

251
آيا نبود که از قبل امر سيّد الشّهداء را اعظم امور و اکبر دليل بر حقّيّت آن حضرت می شمردند و می گفتند در عالم چنين امری اتّفاق نيفتاد و حقّی به اين استقامت و ظهور ظاهر نشد؟ با اينکه امر آن حضرت از صبح تا ظهر بيشتر امتداد نيافت و ليکن اين انوار مقدّسه هيجده سنه می گذرد که بلايا از جميع جهات مثل باران بر آنها باريد. و به چه عشق و حبّ و محبّت و ذوق که جان رايگان در سبيل سبحان انفاق نمودند چنانچه بر همه واضح و مبرهن است. با وجود اين چگونه اين امر را سهل شمرند؟ آيا در هيچ عصر چنين امر خطيری ظاهر شده و آيا اگر اين اصحاب مجاهد فی اللّه نباشند ديگر که مجاهد خواهد بود؟ و آيا اينها طالب عزّت و مکنت و ثروت بودند؟ و آيا مقصودی جز رضای حقّ داشتند؟ و اگر اين همه اصحاب با اين آثار عجيبه و افعال غريبه باطل باشند ديگر که سزاوار است که دعوی حقّ نمايد؟ قسم به خدا که همين فعلشان برای جميع من علی الارض حجّت کافی و دليل وافی است لو کانَ ١٥١ النّاسُ فی اَسْرارِ الاَمر يَتَفَکَّرُونَ." وَسَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا اَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ." ۱

252
و از همه گذشته، علامت صدق و کذب در کتاب معلوم و مقرّر شده. بايد ادّعا و دعاوی کلّ عباد به اين محک الهی زده شود تا صادق را از کاذب تميز دهد. اين است که می فرمايد: "فَتَمَنَّوُا المَوْتَ إنْ کُنتُمْ صَادِقينَ." ۲ حال ملاحظه فرمائيد با اين شهدای صادق که نصّ کتاب شاهد بر صدق قول ايشان است، چنانچه ديده ايد که همه جان و مال و زن و فرزند و کلّ ما يملک را انفاق نموده‏اند و به اعلی غرف رضوان عروج فرمودند، شهادت اين طلعات عاليه و انفس منقطعه بر تصديق اين امر عالی متعالی مقبول نيست و شهادت اين گروه که برای ذهب از مذهب گذشته‏اند و برای جلوس بر صدر از اوّل ما صدر احتراز جسته‏اند بر بطلان اين نور لائح جائز و مقبول است؟ با اينکه جميع مردم ايشان را شناخته‏اند و اين قدر ادراک نموده‏اند که از ذرهّ ای از اعتبار ظاهری ملکی در سبيل دين الهی نمی گذرند تا چه رسد به جان و مال و غيره.

253
حال ملاحظه فرمائيد که چگونه محک الهی به نصّ کتاب تفصيل نمود و خالص را از غشّ تميز داده و مع ذلک هنوز شاعر نشده‏اند و در نوم غفلت به کسب دنيای فانيه و رياست ظاهريّه مشغول شده‏اند.

254
يَا ابْنَ الإنسانِ، قد مَضَی ١٥٢ عَلَيکَ اَيّامٌ و اشتَغَلْتَ فيهَا بمَا تَهْوی بِهِ نَفْسُکَ مِنَ الظُّنُونِ وَ الاَوهامِ. إلی مَتَی تَکُونُ راقِداً عَلَی بساطِکَ؟ فَارْفَعْ رأسَکَ عَنِ النَّومِ. فَإنَّ الشَّمسَ قَدِ ارتَفَعَتْ فِی وَسَطِ الزَّوالِ، لَعَلَّ تُشرِقُ عَلَيکَ باَنوارِ الجَمالِ.والسّلام.

255
ولکن معلوم باشد که اين علما و فقها که مذکور شد هيچ يک رياست ظاهره نداشته‏اند چه که محال است علمای مقتدر معروف عصر که بر صدر حکم جالسند و بر سرير امر ساکن، تابع حقّ شوند إلّا مَن شاءَ رَبُّکَ. چنين امری در عالم ظهور ننمود مگر قليلی "و قَليلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّکورُ." ۳ چنانچه در اين عهد احدی از علمای مشهور که زمام ناس در قبضه حکم ايشان بود اقبال نجستند. بلکه به تمام بغض و انکار در دفع کوشيدند به قسمی که هيچ گوشی نشنيده و هيچ چشمی نديده.

256
و ربّ اعلی، روح ما سواه فداه، بخصوص به جميع علمای هر بلدی توقيعی صادر فرموده‏اند و مراتب اعراض و اغماض هر کدام را در توقيع او به تفصيل ذکر فرموده‏اند "فَاعْتَبِرُوا يَا اُولِی الاَبصَارِ." ۴ و مقصود از آن ذکر، آن بود که مبادا اهل بيان در ظهور مستغاث فی القيامة الاُخری اعتراض نمايند که در ظهور بيان جمعی از علماء موقن گشته‏اند و چرا در اين ظهور نشد و نعوذ باللّه متمسّک به اين گونه مزخرفات شوند و از ١٥٣ جمال الهی محروم گردند. بلی، اين علماء که مذکور شد اکثری معروف نبودند و به فضل اللّه از رياست ظاهره و زخارف فانيه جميع مقدّس و منزّه بوده‏اند. ذلِکَ مِن فَضلِ اللّه، يُؤتيهِ مَن يَشاءُ.

257
و دليل و برهان ديگر که چون شمس بين دلائل مُشرق است استقامت آن جمال ازلی است بر امر الهی که با اينکه در سنّ شباب بودند و امری که مخالف کلّ اهل ارض از وضيع و شريف و غنيّ و فقير و عزيز و ذليل و سلطان و رعيّت بود با وجود اين قيام بر آن امر فرمود چنانچه کلّ استماع نمودند و از هيچ کس و هيچ نفس خوف ننمودند و اعتنا نفرمودند. آيا می شود اين، به غير امر الهی و مشيّت مثبته ربّانی؟ قسم به خدا که اگر کسی فکر و خيال چنين امری نمايد فی الفور هلاک شود. و اگر قلب های عالم را در قلبش جا دهی باز جسارت بر چنين امر مهمّ ننمايد مگر به اذن الهی باشد و قلبش متّصل به فيوضات رحمانی و نفسش مطمئنّ به عنايات ربّانی. آيا اين را به چه حمل می کنند؟ آيا به جنون نسبت می دهند چنانچه به انبيای قبل دادند و يا می گويند برای رياست ظاهره و جمع زخارف دنيای فانيه اين امور را متعرّض شده‏اند؟

258
سبحان اللّه، در اوّل از کتب خود که آن را قيّوم اسماء ناميده و اوّل و اعظم و اکبر جميع کتب است اخبار از شهادت خود می دهند و در مقامی اين آيه را ١٥٤ ذکر فرموده‏اند: "يا بَقيَّةَاللّهِ، قَدْ فَدَيْتُ بِکُلّی لَکَ و رَضِيْتُ السَّبَّ فی سَبيلِکَ و ما تَمَنَّيْتُ إلّا القَتْلَ فی مَحبَّتِکَ وَ کَفَی باللّه العَلِيِّ مُعْتَصِماً قَديماً."

259
و همچنين در تفسير هاء تمنّای شهادت خود را نموده‏اند : "کَاَنّی سَمِعْتُ مُنادِياً يُنادِی فی سِرّی إفْدِ اَحَبَّ الاَشياء إلَيکَ فی سَبيلِ اللّه کَما فَدَی الْحُسَينُ عَلَيهِ السّلامُ فی سَبيلی وَ لَولا کُنتُ ناظِراً بِذلِکَ السِّرِّ الواقع فَوَ الَّذی نَفسِی بِيَدِه لَوِ اجْتَمَعُوا مُلوکُ الاَرضِ لَن يَقدِرُوا اَن يَأخُذُوا مِنّی حرفاً فَکَيْفَ العَبيدُ الَّذينَ لَيس لَهُم شأنٌ بِذلِکَ و إنَّهُم مَطرُودون"، إلی ان قال "لِيَعلَمَ الکُلُّ مقامَ صَبری و رِضائی و فِدائی فی سَبيلِ اللّهِ."

260
آيا صاحب اين بيان را می توان نسبت داد که در غير صراط الهی مشی می نمايد و يا به غير رضای او امری طلب نموده ؟ در همين آيه نسيم انقطاعی مکنون شده که اگر بوزد جميع هياکل وجود جان را انفاق نمايند و از روان در گذرند. حال ملاحظه نمائيد که چقدر ناس نسناس‏اند و به غايت حق ّ ناسپاس که چشم از جميع اينها پوشيده‏اند و به عقب مرداری چند که از بطنشان افغان مال مسلمانان می آيد می دوند. و با وجود اين چه نسبت های غير لائقه که به مطالع قدسيّه می دهند. کَذلِکَ نَذْکُرُ لَکَ ما اکْتَسَبَتْ اَيْدِی الّذينَ هُم کَفَروا و اَعْرَضُوا عَن لِقاء اللّه فی يَوم القِيامة وَ عَذَّبَهُم اللّهُ بِنارِ شِرکِهِم وَ اَعَدَّ لَهُم فِی الآخِرَةِ عَذاباً تَحتَرِقُ بِهِ اَجسادُهُم وَ ١٥٥ اَروَاحُهُم ذلِکَ بِاَنَّهُم قالُوا إنَّ اللّهَ لَمْ يَکُنْ قادراً عَلی شَيْءٍ و کانَتْ يَدُهُ عَنِ الفَضلِ مَغلُولَةً.

261
و استقامت بر امر حجّتی است بزرگ و برهانی است عظيم. چنانچه خاتم انبياء فرمودند: "شَيَّبَتْنِی الآيَتَين " يعنی پير نمود مرا دو آيه که هر دو مشعر بر استقامت بر امر الهی است. چنانچه می فرمايد: "فَاسْتَقِمْ کما اُمِرْتَ." ۵

262
حال ملاحظه فرمائيد که اين سدره رضوان سبحانی در اوّل جوانی چگونه تبليغ امراللّه فرمود و چقدر استقامت از آن جمال احديّت ظاهر شد که جميع من علی الارض بر منعش اقدام نمودند حاصلی نبخشيد. آنچه ايذاء بر آن سدره طوبی وارد می آوردند شوقش بيشتر و نار حبّش مشتعل تر می شد. چنانچه اين فقرات واضح است و احدی انکار ندارد. تا آنکه بالاخره جان را در باخت و به رفيق اعلی شتافت.

263
و از جمله دلائل ظهور، غلبه وقدرت و احاطه که بنفسه از آن مُظهر وجود و مَظهر معبود در اکناف واقطار عالم ظاهر شد. چنانچه آن جمال ازلی در شيراز در سنه ستّين ظاهر شدند و کشف غطا فرمودند. مع ذلک به اندک زمانی آثار غلبه و قدرت و سلطنت و اقتدار از آن جوهر الجواهر و بحر البحور در جميع بلاد ظاهر شد. به قسمی که از هر بلدی آثار و اشارات و دلالات و علامات آن شمس ۱۵۶ لاهوتی هويدا گشت. و چه مقدار قلوب صافيه رقيقه که از آن شمس ازليّه حکايت نمودند و چقدر رشحات علمی از آن بحر علم لدنّی که احاطه نمود جميع ممکنات را، با اينکه در هر بلد و مدينه جميع علما و اعزّه بر منع و ردّ ايشان برخاستند و کمر غلّ وحسد و ظلم بر دفعشان بستند. و چه نفوس قدسيّه را که جواهر عدل بودند به نسبت ظلم کشتند و چه هياکل روح را که صرف علم و عمل از ايشان ظاهر بود به بدترين عذاب هلاک نمودند. مع کلّ ذلک هر يک از آن وجودات تا دم مرگ به ذکر اللّه مشغول بودند و در هوای تسليم و رضا طائر. و به قسمی اين وجودات را تقليب نمودند و تصرّف فرمودند که بجز اراده‌اش مرادی نجستند و بجز امرش امری نگزيدند، رضا به رضايش دادند و دل به خيالش بستند.

264
حال قدری تفکّر نمائيد، آيا چنين تصرّف و احاطه از احدی در امکان ظاهر شده؟ و جميع اين قلوب منزّهه و نفوس مقدّسه به کمال رضا در موارد قضا شتافتند و در مواقع شکايت، جز شُکر از ايشان ظاهر نه و در مواطن بلا، جز رضا از ايشان مشهود نه. و اين رتبه هم معلوم است که کلّ اهل ارض چه مقدار غلّ و بغض و عداوت به اين اصحاب داشتند. چنانچه اذيّت و ايذای آن طلعات قدسی معنوی را علّت فوز و رستگاری و سبب فلاح و نجاح ابدی می دانستند. ١٥٧ آيا هرگز در هيچ تاريخی از عهد آدم تا حال چنين غوغائی در بلاد واقع شد و آيا چنين ضوضائی در ميان عباد ظاهر گشت؟ و با اين همه ايذاء و اذيّت، محلّ لعن جميع ناس شدند و محلّ ملامت جميع عباد. و گويا صبر در عالم کون از اصطبارشان ظاهر شد و وفا در ارکان عالم از فعلشان موجود گشت.

265
باری، در جميع اين وقايع حادثه و حکايات وارده تفکّر فرمائيد تا بر عظمت امر و بزرگی آن مطّلع گرديد تا به عنايت رحمان، روح اطمينان در وجود دميده شود و بر سرير ايقان مستريح و جالس شويد. خدای واحد شاهد است که اگر فی الجمله تفکّر نمائيد علاوه بر همه اين مطالب مقرّره و دلائل مذکوره، همين ردّ و سبّ و لعن اهل ارض بر اين فوارس ميدان تسليم و انقطاع اعظم دليل و اکبر حجّت بر حقّيّت ايشان است. و در هر آن که تفکّر در اعتراضات جميع مردم از علماء و فضلاء و جهّال فرمائی در اين امر محکم تر و راسخ تر و ثابت تر می شوی. زيرا که جميع آنچه واقع شده، از قبل معادن علم لدنّی و مواقع احکام ازلی خبر داده‏اند.

266
اگر چه اين بنده اراده ذکر احاديث قبل را نداشتم و ليکن نظر به محبّت آن جناب چند روايتی که مناسب اين مقام است ذکر می نمايم. با اينکه فی الحقيقه احتياج نيست زيرا که آنچه ذکر شده جميع ارض و من عليها را کافی است. و فی ۱۵۸ الحقيقه جميع کتب و اسرار آن در اين مختصر ذکر شده به قسمی که اگر کسی قدری تأمّل نمايد جميع اسرار کلمات الهی و امور ظاهره از آن سلطان حقيقی را از آنچه ذکر شده ادراک می نمايد. و ليکن چون همه ناس بر يک شأن و يک مقام نيستند لهذا چند حديثی ذکر می نمايم تا سبب استقامت انفس متزلزله شود و اطمينان عقول مضطربه گردد و همچنين حجّت الهی بر اعالی و ادانی عباد تامّ و کامل گردد.

267
از جمله احاديث اين است که می فرمايد: "إذا ظَهَرَتْ رايَةُ الحَقِّ لَعَنَها اَهلُ الشَّرقِ وَالْغَربِ." حال بايد قدری از صهبای انقطاع نوشيد و بر رفرف امتناع مقرّ گزيد و "تَفَکُّرُ ساعَةٍ خَيرٌ مِنْ عِبادَةِ سَبْعينَ سَنَةً." را منظور داشت که آخر سبب اين امر شنيع چه می شود که جميع مردم با اظهار حبّ و طلب حقّ، بعد از ظهور، اهل حقّ را لعن نمايند، چنانچه مستفاد از حديث می شود. و اين واضح است که سبب، نسخ قواعد و رسوم و عادات و آداب است که همه ناس به آن محدود گشته‏اند. و إلّا اگر جمال رحمان بر همان رسوم و آداب حرکت نمايد و تصديق کند مردم را در آنچه به آن مشغولند، ديگر چرا اين همه اختلاف و فساد در ملک ظاهر می شود. و مصدّق و مثبت اين حديث شريف، قوله تعالی: "يَوْمَ يَدْعُ الدّاعِ إلی شَيْءٍ نُکُرٍ." ۶

268
باری، چون منادی احديّه از ورای حجبات قدسيّه مردم ١٥٩ را به انقطاع تمام می خواند از آنچه که در دست دارند، و اين ندای الهی چون مخالف هوی است لهذا اين همه افتتان و امتحان رو می دهد. و حالِ مردم را ملاحظه نما که هيچ ذکر اين احاديث محکمه را که جميع ظاهر شده نمی نمايند و لکن آن احاديثی که صحّت و سقم آن معلوم نيست تمسّک به آنها جسته‏اند که چرا ظاهر نشد. و حال آنکه آنچه را هم که تعقّل ننموده‏اند ظاهر شد و باهر گشت. و آثار و علامات حقّ به مثل شمس در وسط سماء لائح، مع ذلک عباد در تيه جهل و نادانی سرگردان مانده‏اند. با اينکه چقدر از آيات فرقانيّه و روايات محقّقه که جميع دالّ است بر شرع و حکم جديد و امر بديع، باز منتظرند که طلعت موعود بر شريعت فرقان حکم فرمايد چنانچه يهود و نصاری همين حرف را می گويند.

269
و از جمله کلمات مدلّه بر شرع جديد و امر بديع فقرات دعای ندبه است که می فرمايد: "اَيْنَ المُدَّخَرُ لِتَجديدِ الفَرائِضِ و السُّنَنِ و اَيْنَ المُتخَيَّرُ لإعادَةِ المِلَّةِ وَالشَّريعَةِ." و در زيارت می فرمايد: "اَلسَّلامُ عَلَی الحَقِّ الجَديدِ". "سُئِلَ اَبو عَبدِ اللّهِ عَن سيرَةِ المَهديّ کَيفَ سيرَتُه قال يَصنَعُ ما صَنَعَ رَسُول اللّهِ وَ يَهدِمُ ما کانَ قَبْلَهُ کَما هَدَمَ رَسُولُ اللّهِ اَمْرَ الجاهليَّة. "

270
حال ملاحظه فرمائيد که با وجود امثال اين روايات چه استدلال ها بر عدم تغيير احکام می نمايند با اينکه مقصود از هر ظهور، ١٦٠ ظهور تغيير و تبديل است در ارکان عالم سرّاً و جهراً، ظاهراً و باطناً، چه اگر به هيچ وجه امورات ارض تغيير نيابد ظهور مظاهر کلّيّه لغو خواهد بود و با اينکه در "عوالم" که از کتب مشهوره معتبره است می فرمايد: "يَظْهَرُ مِنْ بَنی هاشِمٍ صَبِيٌّ ذُو کِتابٍ و اَحکامٍ جَديدٍ" إلی ان قال "وَ اَکثَرُ اَعدائِهِ العُلَماءُ." و در مقامی ديگر از صادق بن محمّد ذکر می نمايد که فرمودند: "وَلَقَد يَظهَرُ صبيٌّ مِنْ بَنی هاشِمٍ و يَأمُرُ النّاسَ بِبَيْعَتِهِ و هُوَ ذُو کتابٍ جَديدٍ، يُبايِعُ النّاسَ بکتابٍ جديدٍ، عَلی العَرَبِ شَديدٌ. فَإنْ سَمِعْتُم مِنهُ شَيئاً فَاسْرُعُوا إلَيه." خوب وصيّت ائمّه دين و سُرُج يقين را عمل نمودند. با اينکه می فرمايد: اگر شنيديد که جوانی از بنی هاشم ظاهر شد و می خواند مردم را به کتاب جديد الهی و احکام بديع ربّانی بشتابيد بسوی او، مع ذلک جميع حکم کفر و خروج از ايمان به آن سيّد امکان دادند و نرفتند بسوی آن نور هاشمی و ظهور سبحانی مگر با شمشيرهای کشيده و قلب های پر کينه. و ديگر ملاحظه عداوت علما نمائيد که به چه صريحی در کتب مذکور است. با وجود همه اين احاديث ظاهره مدلّه و اشارات واضحه محقّقه، جميع ناس از جوهر صافی معرفت و بيان معرض شده‏اند و به مظاهر ضلالت و طغيان اقبال نموده‏اند و با اين روايات وارده و کلمات نازله می گويند آنچه ١٦١ نفسشان به آن مايل است. و اگر جوهر حقّ بيانی بفرمايد که مخالف نفس و هوای اين گروه واقع شود فی الفور تکفير نمايند و می گويند: اين مخالف قول ائمّه دين و انوار مبين است و در شرع متين چنين امری و حکمی صادر نشده. چنانچه اليوم امثال اين سخن های بی فائده از اين هياکل فانيه ظاهر شده و می شود.

271
حال اين روايت را ملاحظه نمائيد که چگونه از قبل جميع امورات را اخبار فرموده‏اند. در "اربعين" ذکر فرموده: "يَظهَرُ مِن بَنی هاشِمٍ صَبّیٌ ذُو احکامٍ جَديدٍ فَيَدعو النّاسَ وَلَم يُجِبْهُ اَحَدٌ وَاَکثَرُ اعدائِهِ العُلَماءُ فإذا حَکَمَ بِشَیءٍ لَم يُطيعُوه فَيَقُولُونَ هذا خلافُ ما عِندَنا مِن اَئِمَّةِ الدّين" إلی آخر الحديث. چنانچه اليوم جميع همين کلمات را اعاده می نمايند و شاعر بر اين نشده که آن حضرت بر عرش يَفعَلُ ما يَشاء جالسند و بر کرسيّ يَحکُمُ ما يُريد ساکن.

272
و هيچ ادراکی سبقت نيابد بر کيفيّت ظهور او و هيچ عرفانی احاطه ننمايد بر کمّيّت امر او. و جميع قول ها به تصديق او منوط است و تمام امور به امر او محتاج. و ما سوای او به امر او مخلوق اند و به حکم او موجود. و اوست مُظهر اسرار الهی و مبيّن حکمت های غيب صمدانی. چنانچه در "بحار الانوار" و "عوالم" و در "ينبوع" از صادق بن محمّد وارد شده که فرمود: "العِلْمُ سَبْعَةٌ وَ عِشرُونَ حَرفاً. فَجَميعُ ما جاءَت بِهِ ١٦٢ الرُّسُلُ حَرفانِ و لَم يَعرِفِ النّاسُ حَتَّی اليَومَ غَيرَ الْحَرفَينِ. فإذا قامَ قائمُنا اَخْرَجَ الخَمسَةَ وَ العِشْرينَ حَرفاً." حال ملاحظه فرمائيد که علم را بيست و هفت حرف معيّن فرموده و جميع انبياء از آدم الی خاتم دو حرف آن را بيان فرموده‏اند و بر اين دو حرف مبعوث شده‏اند و می فرمايد: قائم ظاهر می فرمايد جميع اين بيست و پنج حرف را. از اين بيان قدر و رتبه آن حضرت را ملاحظه فرما که قدرش اعظم از کلّ انبياء و امرش اعلی و ارفع از عرفان و ادراک کلّ اولياست. و امری را که انبياء و اولياء و اصفياء به آن اطّلاع نيافته و يا به امر مبرم الهی اظهار نداشته، اين همج رعاع به عقول و علوم و ادراک ناقص خود ميزان می کنند، اگر مطابق نيايد ردّ می نمايند. "اَمْ تَحْسَبُ اَنَّ اَکْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ او يَعْقِلُونَ ؟ إنْ هُم إلّا کَالاَنْعَامِ بَلْ هُمْ اَضَلُّ سَبيلاً. " ۷

273
آيا اين حديث مذکور را بر چه حمل می نمايند که صريح بر ظهور مطالب غيبيّه و امورات بديعه جديده است در ايّام آن حضرت؟ و اين امورات بديعه سبب اختلاف ناس می شود به قسمی که جميع علماء و فقهاء حکم بر قتل آن حضرت و اصحاب او کنند و همه اهل ارض بر مخالفت قيام نمايند. چنانچه در "کافی" در حديث جابر در " لوح فاطمه" در وصف قائم می فرمايد: "عَلَيهِ کَمالُ مُوسی وَ ۱۶۳ بَهاءُ عيسی و صَبرُ اَيُّوبَ فَيَذِلُّ اولياؤُه فی زَمانِهِ و تُتَهادی رُؤُوسُهم کَما تُتَهادی رُؤوسُ التُّرکِ و الدَّيلَمِ فَيُقْتَلُونَ و يُحرَقُونَ و يَکونُونَ خائِفينَ مَرعُوبينَ وَجِلينَ تُصبَعُ الاَرضُ بِدِمائِهِمْ و يَفْشُو الويلُ و الرَّنّةُ فی نِسائِهِم اُولئکَ اَوليائی حقّاً." حال ملاحظه فرمائيد که حرفی از اين حديث باقی نماند مگر آنکه ظاهر شد. چنانچه در اکثر اماکن دم شريفشان ريخته شد و در هر بلدی ايشان را اسير نموده و به ولايات و شهرها گردانيدند، بعضی را سوختند. و مع ذلک هيچ نفسی فکر ننمود که اگر قائم موعود به شريعت و احکام قبل مبعوث و ظاهر شود ديگر ذکر اين احاديث برای چه شده و چرا اين همه اختلاف ظاهر می شود تا آنکه قتل اين اصحاب را واجب دانند و اذيّت اين ارواح مقدّسه را سبب وصول به معارج قرب شمرند؟

274
و ديگر ملاحظه فرمائيد چگونه جميع اين امور وارده و افعال نازله در احاديث قبل ذکر شده. چنانچه در "روضه کافی" در بيان زوراء می فرمايد: "وَ فِی رَوضَةِ الکافی عَن مُعاويَة بن وَهَب عَن اَبی عَبداللّه قال : اَتَعرِفُ الزَّوْراءَ ؟ قُلْتُ : جُعِلْتُ فِداکَ، يَقُولونَ إنَّها بَغدادُ. قال لا، ثُمَّ قالَ: دَخَلْتَ الرَّيَّ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قالَ اَتَيْتَ سُوقَ الدَّوابِّ ؟ قُلْتُ: نَعَمْ. قَالَ رَأَيتَ جَبَلَ الاَسوَدَ عَن يَمينِ الطَّريق ؟ تِلکَ الزَّوراء. يُقتَلُ فيها ثَمانُونَ رَجُلاً مِن وُلْدِ فُلانٍ کُلُّهُمْ يَصلَحُ الخِلافَةَ. قُلتُ: مَن يَقتُلُهُمْ ؟ قالَ: ١٦٤ يَقتُلُهُم اَولادُ العَجَم."

275
اين است حکم و امر اصحاب آن حضرت که از قبل بيان فرموده‏اند. و حال ملاحظه فرمائيد که زوراء موافق اين روايت ارض ری است. و اين اصحاب را در آن مکان به بدترين عذاب بقتل رساندند و جميع اين وجودات قدسی را عجم شهيد نموده چنانچه در حديث مذکور است و شنيده‏اند و بر همه عالم واضح و مبرهن است. حال چرا اين خراطين ارض در اين احاديث که جميع آن به مثل شمس در وسط سماء ظاهر شد تفکّر نمی نمايند و اقبال به حقّ نمی جويند و به بعضی احاديث که معنی آن را ادراک ننموده‏اند از ظهور حقّ و جمال اللّه اعراض جسته‏اند و به سقر مقرّ گزيده‏اند؟ نيست اين امور مگر از اعراض فقهای عصر و علمای عهد. اين است که صادق بن محمّد می فرمايد: "فُقَهاءُ ذلِکَ الزَّمانِ شَرُّ فُقَهاءِ تَحْتَ ظِلِّ السَّماءِ مِنهُم خَرَجَتِ الفِتْنَةُ و إلَيهم تَعُودُ."

276
و از فقهاء و علمای بيان استدعا می نمايم که چنين مشی ننمايند و بر جوهر الهی و نور ربّانی و صرف ازلی و مبدأ و منتهای مظاهر غيبی در زمن مستغاث وارد نياورند آنچه در اين کور وارد شد و به عقول و ادراک و علم متمسّک نشوند و به آن مظهر علوم نامتناهی ربّانی مخاصمه ننمايند. اگر چه با جميع اين وصايا، ديده می شود که شخصی اعور که از رؤسای قوم است در نهايت معارضه بر خيزد. و همچنين در ۱۶۵ هر بلدی بر نفی آن جمال قدسی برخيزند و اصحاب آن سلطان وجود و جوهر مقصود در کوه ها و صحراها فرار نمايند و از دست ظالمين مستور شوند و برخی توکّل نمايند و با کمال انقطاع جان در بازند. و گويا مشاهده می شود نفسی که به کمال زهد و تقوی موصوف و معروف است، به قسمی که جميع ناس اطاعت او را فرض شمرند و تسليم امرش را لازم دانند، به محاربه با آن اصل شجره الهيّه قيام نمايد و به منتهای جهد و اجتهاد به معارضه بر خيزد. اين است شأن ناس.

۱. [ سوره شعراء، آيه ٢٢٧ ]   [ بازگشت به مرجع]
۲. [ سوره بقره، آيه ٩٤ ]   [ بازگشت به مرجع]
۳. [ سوره سبأ، آيه ١٣ ]   [ بازگشت به مرجع]
۴. [ سوره حشر، آيه ٢ ]   [ بازگشت به مرجع]
۵. [ سوره هود، آيه ١١٢ ]   [ بازگشت به مرجع]
۶. [ سوره قمر، آيه ٦ ]   [ بازگشت به مرجع]
۷. [ سوره فرقان، آيه ٤٤ ]   [ بازگشت به مرجع]
 « صفحه بعد |محتوياتصفحه قبل » 
 
 

جستجو

صاحبان آثار
حضرت بهاءالله
حضرت باب
حضرت عبدالبهاء

حضرت ولی امرالله
بيت العدل اعظم

مجموعه آثار مباركه

مؤلفين ديگر
عناوين آثار
بترتيب اسم صاحب اثر
بترتيب حروف الفبا
زبانها
فارسی
عربي
English
سايتهای وابسته
عالم بهائی
توجه: دوستان عزيزى كه مايل به كسب اطلاعات بيشترى درباره آئين بهائى هستند ميتوانند به تارنماهاى ذيل مراجعه فرمايند. در اينجا لازم ميدانيم كه توجه دوستان را به اين نكته جلب نمائيم كه ذكر آدرس اين وب سايتها فقط جنبه اطلاعاتى داشته و بدان معنى نيست كه محتويات آنها مورد تاييد و يا تصويب جامعه بين المللى بهائى قرار گرفته است
ارتباط با ما | درباره اين سايت | نقشه سايت | اطلاعات خصوصى | شرايط استفاده
تمام حقوق محفوظ. جامعه بين المللی بهائی  ۲۰۰۸