از معشوق روحانی چون برق گذشتهايد و بخيال شيطانی
دل محکم بستهايد * ساجد خياليد و اسم آن را حقّ
گذاشتهايد و ناظر خاريد و نام آن را گل گذاردهايد *
نه نَفَس فارغی از شما برآمد و نه نسيم انقطاعی از رياض
قلوبتان وزيد * نصايح مشفقه محبوبرا بباد دادهايد
و از صفحه دل محو نمودهايد و چون بهآئم در سبزه زار
شهوت و امل تعيّش مينمائيد *
٤٧