ای اهل ايران قدری در رياض تواريخ اعصار سالفه سير نمائيد
و سر بجيب تفکّر فرو برده ببصر عبرت ملاحظه کنيد
که تماشای عظيمی است . در ازمنهء سابقه مملکت ايران
بمنزلهء قلب عالم و چون شمع افروخته بين انجمن آفاق
منوّر بود . عزّت و سعادتش چون صبح صادق از افق
کائنات طالع و نور جهان افروز معارفش در اقطار مشارق
٩
و مغارب منتشر و ساطع . آوازهء جهان گيری تاجداران
ايران حتّی بسمع مجاورين دايرهء قطبيّه رسيده و صيت
سطوت ملک الملوکش ملوک يونان و رومان را خاضع
و خاشع نموده بود . حکمت حکومتش حکمای اعظم
عالم را متحيّر ساخته و قوانين سياسيّهاش دستور العمل
کلّ ملوک قطعات اربعهء عالم گشته
ملّت ايران مابين
ملل عالم بعنوان جهانگيری ممتاز و بصفت ممدوحهء
تمدّن و معارف سرافراز . در قطب عالم مرکز علوم
و فنون جليله بود و منبع صنايع و بدايع عظيمه و معدن
فضائل و خصائل حميدهء انسانيّه . دانش و هوش افراد اين
ملّت باهره حيرت بخش عقول جهانيان بود و فطانت
و ذکاوت عموم اين طايفهء جليله مغبوط عموم عالميان .
گذشته از آنچه در تواريخ فارسيّه مندرج و مندمجست
در اسفار توراة که اليوم نزد کلّ ملل اروپا من دون
١٠
تحريف کتاب مقدّس مسلّم است مذکور که در زمان
کورش که در کتب فارسيّه بهمن بن اسفنديار موسوم
حکومت ايران از حدود داخليّهء هند و چين تا اقصی بلاد
يمن و حبشه که منقسم بسيصد و شصت اقليم بود حکمرانی
مينمود . و در تواريخ رومان مذکور که اين پادشاه غيور
با لشکر بی پايان بنيان حکومت رومان را که بجهان گيری
مشهور بود با خاک يکسان نموده زلزله در ارکان جميع
حکومت عالم انداخت و نظر بتاريخ ابی الفدا
که از تواريخ معتبرهء عربی است اقاليم سبعهء عالمرا
در قبضهء تصرّف آورد . و همچنين در آن تاريخ و غيره
مذکور که از ملوک پيشداديان فريدون که فی الحقيقه
بکمالات ذاتيّه و حکم و معارف کلّيّه و فتوحات متعدّدهء
متتابعه فريد ملوک سلف و خلف بود اقاليم سبعه را مابين
اولاد ثلاثهء خود تقسيم فرمود . خلاصه از مفاد تواريخ
ملل مشهوره مشهود و مثبوتست که نخستين حکومتی
که در عالم تأسيس شده و اعظم سلطنتی که بين ملل تشکيل
.
١١
گشته تخت حکمرانی و ديهيم جهانبانی ايرانست . حال
ای اهل ايران بايد قدری از سکر هوی بهوش آمده
و از غفلت و کاهلی بيدار گشته بنظر انصاف نظر کنيم .
آيا غيرت و حميّت انسان قائل بر آن ميشود که چنين خطّهء
مبارکه که منشأ تمدّن عالم و مبدء عزّت و سعادت بنی
آدم بوده و مغبوط آفاق و محسود کلّ ملل شرق و غرب
امکان حال محلّ تأسّف کلّ قبائل و شعوب گردد
و در تواريخ اعصار حاليّه ذکر عدم مدنيّتش تا ابد الآباد
در صفحهء روزگار باقی ؟ با وجود آنکه ملّتش اشرف ملل
بوده حال با اين احوال اسف اشتمال قناعت نمايد
و مع آنکه اقليمش مرغوبترين کلّ اقاليم بوده حال
بنکبت عدم سعی و کوشش و نادانی بیمعارفترين
کشورهای عالم شمرده گردد . آيا اهل ايران در قرون
پيشين سر دفتر دانائی و عنوان منشور دانش و هوش
نبودند و از افق عرفان بفضل رحمن چون نيّر اعظم
طالع و مشرق نه ؟ حال چگونه بدين حال پر ملال
١٢
اکتفا نموده در هوای نفسانی خود حرکت مينمائيم
و از آنچه سعادت کبری و مرضيّ درگاه احديّت حضرت
کبرياست چشم پوشيده کلّ باغراض شخصيّه و منافع
ذلّيّهء ذاتيّهء خود گرفتار شديم ؟ اين خطّهء طيّبه چون
سراج وهّاج بانوار عرفان و ضياء علوم و فنون و علوّ منزلت
و سموّ همّت و حکمت و شجاعت و مروّت نورانی بود
حال از کسالت و بطالت و خمودت و عدم ترتيب و نظم
و قلّت غيرت و همّت اهالی پرتو اقبالش مکدّر و ظلمانی
گشته ( بکت السّموات السّبع و الارضون السّبع علی
عزيز ذلّ ) . همچو گمان نرود که اهالی ايران در ذکاء خلقی
و فطانت و دهاء جبلّی و ادراک و شعور فطری و عقل
و نهی و دانش و استعداد طبيعی از مادون دون و پستترند
استغفر اللّه بلکه در قوای فطريّه سبقت بر کلّ قبائل
و طوائف داشته و دارند و همچنين مملکت ايران
بحسب اعتدال و مواقع طبيعيّه و محاسن جغرافيا و قوّهء
انباتيّه منتهی درجهء تحسين را داشته ولکن تفکّر
١٣
و تعمّق بايد و جهد و کوشش شايد و تربيت و تشويق
و تحريص لازم و همّت کامله و غيرت تامّه واجب . الآن
بين قطعات خمسهء عالم بحسب نظم و ترتيب و سياست
و تجارت و صناعت و فنون و علوم و معارف و حکمت
طبيعيّه قطعهء اوروپ و اکثر مواقع امريک شهرت
يافته و حال آنکه در ازمنهء قديمه متوحّشترين طوائف
عالم و جاهل و کاهلترين قبائل و امم بودند حتّی بلقب
برابره که بمعنی وحشی صرف باشد ملقّب بودهاند .
و از اين گذشته از قرن خامس ميلاد تا قرن خامس عشر
که بقرون متوسّطه تعبير گشته در ميان دول و ملل
اوروپ وقائع عظيمه و امور مغايرهء شديده و حرکات
موحشه و حوادث مدهشه بشأنی وقوع يافته که اهل
اوروپ آن قرون عشره را فی الحقيقه اعصار توحّش
ميشمرند . بناء علی ذلک فی الحقيقه اساس مدنيّت
و اصلاحات و ترقّی در اوروپ از قرن خامس عشر ميلاد
تأسيس شده و جميع تمدّن مشهود بتشويق و تحريص
١٤
خردمندان و توسيع دائرهء معارف و بذل سعی و اظهار
غيرت و اقدام و همّت حاصل و ميسّر گشته . حال بفضل
الهی و همّت روحانيّهء مظهر نبوّت کلّيّه پادشاه معدلت
پناه ايران سرادق عدل را بر آفاق ممالک کشيده و صبح
نيّات خالصهء شهرياری از مشرق همم خيريّهء جهانبانی
دميده و اراده فرموده که در اين مملکت عظيم المنقبه
تأسيس اساس عدل و حقّانيّت و تشييد ارکان معارف
و مدنيّت فرمايد و جميع وسائل مابه التّرقّی را از حيّز قوّه
بمقام فعل آرد تا عصر تاجداری رشک اعصار سالفه گردد .
و تا بحال چون ملاحظه نميشد که سروری که زمام کلّ
امور در کف کفايت اوست و اصلاح حال جمهور منوط
بهمّت بلند او چنانکه بايد و شايد چون پدر مهربان
در تربيت و مدنيّت و راحت و آسايش افراد اهل مملکت
سعی بليغ را مجری فرمايد و بر وجه مطلوب آثار رعيّت
پروری واضح و مبرهن گردد لهذا بنده و امثال
اين بنده ساکت بودند . ولکن حال چون مشهود
١٥
ابصار اولی البصائر گشته که ذات خسروانه بصرافت
طبع اراده فرموده که تشکيل حکومت عادلانه و تأسيس
بنيان ترقّی عموم تبعه فرمايد لذا نيّت صادقه دلالت
بر اين اذکار نمود . و عجب در اينست بجای آنکه کلّ
بشکرانهء اين نعمت که فی الحقيقه توفيقات ربّ العزّة است
قيام نمايند و بجناح ممنونيّت و مسرّت در هوای خوش
شادمانی پرواز کنند و بدرگاه احديّت دعا و نياز آرند
که يوماً فيوماً اين مقاصد خيريّهء شهرياری مزداد گردد
بالعکس بعضی نفوس که عقول و افکارشان بعلل اغراض
ذاتيّه مختلّ و روشنائی رأی و تصوّراتشان بغبار خودپرستی
و ظلمات منفعت شخصيّه محجوب و مکدّر همّتشان
مصروف شهوات نفسيّه و غيرتشان محوّل بر وسائل
رياسيّه عَلَم مغايرت برافراخته و آغاز شکايت نمودهاند .