قلم قدم میفرمايد : جز سمعم کلماتم نشنود و
جز چشمم بجمالم عارف نگردد . بصر که به رَمَد هوی
عليل شد چگونه بمنظر اکبر ناظر شود ؟ طبيب
جمله علّتها حبّم بوده و شافی جميع امراض وُدّم
خواهد بود . حبّ الهی را مطهّر دان ، در هر محلّ
که وارد شود اجنبی نماند . علّت را بصحّت و جرم
را برحمت تبديل نمايد . طوبی از برای نفوسی
که باين فضل لا عدل لها فائز شوند .
١٨٥