ای مادر ، نوشته ترا به زبان پارسی می نويسم تا شيرين زبانی طير الهی را از
لسان عراقی بشنوی و آوازهای خوش حجازی را فراموش کنی و اقرار کنی که بلبل معنوی
به جميع لسان در باغ های روحانی بر شاخسارهای قدسی در ذکر و بيان است تا از اين
آوازهای ظاهر آوازهای باطن بشنوی . ای مادر ، از دل بگذر و به دلدار رو آر و از
جان بگذر و به جانان فائز شو . نهر قلب را به بحر مقلّب متّصل کن و رشتهء حبّ را
به ريشه قرب محبوب محکم دار . جان بی جانان به درهمی نيرزد و دل بی دلدار به
فلسی مقابل نه . سَر بی سرور در خاک به و دل بی درد سوخته به و گردن بی رشته به
شمشير بريده به . بگو ای دوستان ، رو به دوست بخوابيد و در فراش به خيال معشوق
راحت گيريد و از گلها بوی محبوب بشنويد و از نارهای روشن ، نور رخ يار در نظر
آريد . قسم به جان دوست که اگر پيراهن يوسفی ببوئی و
٣٨٥
به مصر دوستی خدائی در آئی مادر همه مقرّبين شوی . پس به جان در حبّ بکوش و به
دل در منزل يار درآ ، غم روزگار را به اهلش واگذار ، هيچ اعتنا به ايّام دو روز
دنيا مکن تا اين پيراهن کهنه دنيا از بدن فرو افتد و بر سرير باقی جاويد مسکن
گيری و استبرق الهی در پوشی و از جام محبوب باده حبّ بنوشی و به شمع حبّ بر
افروزی و جامه حبّ بردوزی . اين است آن امری که هرگز تغيير نمی کند . پس بدان
که همه احکام الهی در عهد و عصر به اقتضای وقت تغيير می کند و تبديل می شود مگر
شريعه حبّ که هميشه در جريان است و هرگز تغيير به او راه نيابد و تبديل او را
نجويد . اين است اسرار الهی که ذکر نموده برای عباد خود و اوست بر همه بخشنده و مهربان .
٣٨٦