ای نصير ای عبد من
تَاللّه الحق غلام روحی با رحيق ابهی در فوق کلّ رؤوس اليوم
ناظر و واقف که کرا نظر بر او افتد و من غير اشاره از کف بيضايش
اخذ نموده بياشامد ولکن هنوز احدی فائز باين سلسال بيمثال سلطان
لايزال نشده الّا معدودی وهم فی جنّة الاعلی فوق الجنان علی سُرر
التّمکين هم مستقرّون تاللّه لن يسبقهم المرايا و لا مظاهر الأسماء و لا کلّ ما کان
و ما يکون ان انتم من العارفين ای نصير اين نه ايّامی است که
عرفان عارفين و ادراک مدرکين فضلش را درک نمايد تا چه رسد
بغافلين و محتجبين و اگر بصر را از حجبات اکبر مطهّر سازی فضلی
مشاهده نمائی که از اوّل لا اوّل الی آخر لا آخر شبه و مثل و
نِدّ و نظير و مثال از برايش نبينی ولکن لسان اللّه بچه بيان
ناطق شود که محتجبان درک او نمايند و الاَبرار يشربون من رحيق
القدس علی اسمی الأبهی من ملکوت الأعلی و لم يکن لدونهم من نصيب ...