ملاحظه در نفس ناطقه که وديعه ربّانيه است در انفس
انسانيّه نمائيد مثلاً در خود ملاحظه نما که حرکت و سکون و
اراده و مشيّت و دون آن و فوق آن و همچنين سمع و بصر و شمّ و
نطق و ما دون آن از حواسّ ظاهره و باطنه جميع بوجود آن موجودند
چنانچه اگر نسبت او از بدن اقلّ من آن مقطوع شود
جميع اين حواسّ از آثار و افعال خود محجوب و ممنوع شوند و اين
بسی واضح و معلوم بوده که اثر جميع اين اسباب مذکوره منوط و
مشروط بوجود نفس ناطقه که آيه تجلّی سلطان احديّه است بوده و
خواهد بود چنانچه از ظهور او جميع اين اسمآء و صفات ظاهر
و از بطون آن جميع معدوم و فانی شوند حال اگر گفته شود او بصر
است او مقدّس از بصر است چه که بصر باو ظاهر و بوجود او قائم و
اگر بگوئی سمع است مشاهده ميشود که سمع بتوجّه باو مذکور و کذلک
دون آن از کلّ ما يجری عليه الأسماء و الصّفات که در هيکل
انسانی موجود و مشهود است و جميع اين اسمآء مختلفه و صفات ظاهره
از اين آيه احديّه ظاهر و مشهود ولکن او بنفسها و جوهريّتها
مقدّس از کلّ اين اسمآء و صفات بوده بلکه دون آن در ساحت او
معدوم صرف و مفقود بحت است و اگر الی ما لا نهايه بعقول اوّليّه
و آخريّه در اين لطيفه ربّانيّه و تجلّی عزّ صمدانيّه تفکّر
نمائی البتّه از عرفان او کما هو حقّه خود را عاجز و قاصر مشاهده
نمائی و چون عجز و قصور خود را از بلوغ بعرفان آيه موجوده در
خود مشاهده نمودی البتّه عجز خود و عجز ممکنات را از عرفان ذات
احديّه و شمس عزّ قدميّه بعين سِرّ و سَر ملاحظه نمائی و اعتراف
بر عجز در اين مقام از روی بصيرت منتهی مقام عرفان عبد است و منتهی بلوغ عباد ...