و بنظر اين عبد چنان میآيد که اگر انتخاب اعضای موقّته در
مجالس ممالک محروسه منوط برضايت و انتخاب جمهور باشد
احسن است چه که اعضای منتخبه از اين جهت قدری
٣١
در امور عدل و داد را مراعات مينمايند که مبادا صيت
و شهرتشان مذموم گردد و از درجهء حسن توجّه اهالی
ساقط شوند . و همچو ظنّ و گمان نرود که مقصود از اين کلمات
مذمّت غنا و مدح فقر و احتياج است بلکه غنا منتهای
ممدوحيّت را داشته اگر بسعی و کوشش نفس خود انسان
در تجارت و زراعت و صناعت بفضل الهی حاصل گردد
و در امور خيريّه صرف شود . و علی الخصوص اگر شخصی
عاقل و مدبّر تشبّث بوسائلی نمايد که جمهور اهالی بثروت
و غنای کلّی برساند همّتی اعظم از اين نه و عند اللّه
اکبر مثوبات بوده و هست چه که اين بلند همّت
سبب آسايش و راحت و سدّ احتياجات جمع غفيری
از عباد حقّ گردد . ثروت و غنا بسيار ممدوح
اگر هيئت جمعيّت ملّت غنی باشد ولکن اگر اشخاص
معدوده غنای فاحش داشته و سائرين محتاج و مفتقر
و از آن غنا اثر و ثمری حاصل نشود اين غنا از برای آن
غنی خسران مبين است ولی اگر در ترويج معارف
٣٢
و تأسيس مکاتب ابتدائيّه و مدارس و صنايع و تربيت
ايتام و مساکين خلاصه در منافع عموميّه صرف نمايد
آن شخص عند الحقّ و الخلق بزرگوارترين سکّان زمين
و از اهل اعلی علّييّن محسوب . و امّا حزبيکه برآنند
اين اصلاحات جديده و تشکيلات سديده بالقوّه و بالفعل
مغاير رضای پروردگار و منافی اوامر شارع مختار
و مخالف اساس شرع متين و مباين سيرت حبيب ربّ
العالمين است قدری تدبّر نمايند که اين مخالفت از چه
جهت است ؟ آيا مغايرتش از جهت اقتباس از ملل سائره است
که باين واسطه وجه مشابهت حاصل ( و من تشبّه بقوم
فهو منهم ) وارد ؟ ( أوّلاً ) اين امور ظاهرهء جسمانيّه
اسباب تمدّنيّه و وسائل معارف و فنون حکمت طبيعيّه
و تشبّثات ترقّی اهل حرف و صنايع عموميّه و ضبط
و ربط مهامّ امور مملکت بوده دخلی باساس مسائل
کلّيّهء الهيّه و غوامض حقائق عقائد دينيّه ندارد .
و اگر گفته شود در اين امور نيز اقتباس جائز نه
٣٣
اين قول دليل بر جهل و نادانی قائل است . آيا حديث مشهور
(اطلبوا العلم و لو بالصّين) را فراموش نمودهاند ؟
و اين معلوم است که اهل صين در درگاه احديّت
از مردودترين ناس محسوب چه که عبدهء اصنام و غافل
از عبوديّت خبير علّام بودهاند و اهل اوروپ اقلّاً
از اهل کتاب و مقرّ و معترف بعزيز وهّابند و در آيهء
مبارکهء ( و لتجدنّ أقربهم مودّة للّذين آمنوا الّذين قالوا
انّا نصاری ) مصرّح پس طلب علم و معارف از ممالک
امّت انجيل جائز و موافقتر است . حال چگونه تعلّم
از عبدهء اوثان مقبول عند اللّه و تعلّم از اهل کتاب
مبغوض درگاه کبرياست ؟ و همچنين در غزوهء احزاب
ابوسفيان بنی کنانه و بنی قحطان و بنی قريظهء يهود را
با خود متّفق نموده با کافّهء طوائف قريش بر اطفاء
سراج الهی که در مشکاة يثرب برافروخته بود قيام
نمودند . و چون در آنزمان ارياح امتحان و افتتان
از هر جهت بقوّهء شديده در هبوب بود بقوله تعالی
٣٤
(الم أحسب النّاس أن يترکوا ان يقولوا آمنّا و هم لايفتنون) و
مؤمنين قليل و اعدا بهجوم عمومی برخاسته خواستند
که آفتاب مشرق حقيقت را بغبار ظلم و جور تيره گردانند
حضرت سلمان بحضور مطلع وحی الهی و مهبط تجلّيات
فيض نامتناهی حاضر عرض نمود که در ممالک فرسيّه
بجهت محافظت و صيانت خود از اعدا باطراف مملکت
حفر خندق نمايند و اين بجهت محافظه از هجوم بغتی بسيار
موافق و مفيد . آيا آن منبع عقل کلّی و معدن حکمت
و علم الهی فرمودند که اين از عادات ممالک شرکيّهء
کفريّهء مجوس است و اهل توحيد را اتّباع جائز نه
و يا آنکه جميع موحّدين را سريعاً بحفر خندق امر
فرمودند حتّی بنفس مبارک آلت حفر را برداشته
و بمعاونت اصحاب و احباب قيام فرمودند ؟ و از اين
گذشته در کتب کافّهء فرق اسلاميّه از تواريخ و غيره
که علمای عظام و مورّخين فخام تصنيف نمودهاند
مذکور که بعد از طلوع نيّر آفاق از مشرق حجاز
٣٥
که فی الحقيقه از أشعّهء ساطعهاش هيئت عموميّهء امکان
مستنير و تغيير و تبديل کلّی در ارکان عالم بنزول شريعت
جديدهء الهيّه و تأسيس مبانی حکم ربّانيّه پيدا شد
شريعت مقدّسهء سمائيّه در بعضی احکام مطابق عادات
مألوفهء أهل جاهليّه نازل شد . از آنجمله حرمت و رعايت
اشهر حرام و حرمت اکل لحم خنزير و اعتبار شهور
قمريّه و اسمائشان و غير از اين امور کثيرهايست که بعينه
و بعبارته از کتب نقل ميشود ( و کانت الجاهليّة تفعل
اشياء جاءت شريعة الاسلام بها فکانوا لاينکحون
الامّهات و البنات و کان أقبح شیء عندهم الجّمع بين
الاختين و کانوا يعيبون المتزوّج بامرأة أبيه و يسمونه
الضّيزن و کانوا يحجّون البيت و يعتمرون و يحرمون
و يطوفون و يسعون و يقفون المواقف کلّها و يرمون الجمار
و کانوا يکبسون فی کلّ ثلاثة اعوام شهراً و يغتسلون
من الجنابة و کانوا يداومون علی المضمضة و الاستنشاق
و فرق الرّأس و السّواک و تقليم الاظفار و نتف الابط
٣٦
و کانوا يقطعون يد السّارق اليمنی ).. حال نعوذ باللّه ميتوان
بخاطر آورد که چون در بعضی احکام شريعت غرّا
با عادات اهل جاهليّه که مطرود جميع طوائفاند وجه
مشابهت دارد نقصی وارد است و يا خود تصوّر
ميتوان کرد که استغفر اللّه حقّ غنيّ مطلق اتّباع آراء
کفريّه فرموده ؟ حکمت بالغهء الهيّه بسيار . آيا از قدرت
حق بعيد و ممتنع بود که شريعت مبارکه را من دون
مشابهت عادتی از عادات امم جاهليّه نازل فرمايد ؟ بلکه
مقصود از اين حکمت کلّيّه اين بود که عباد از قيود
تعصّبات جاهليّه آزاد شوند و اين اقوالی را که اليوم
وسيلهء تخديش اذهان و تشويش وجدان بيچارگان نموده
بر زبان نرانند . ولکن بعضی از نفوس که از حقائق کتب
الهيّه و جوامع صحف نقليّه و تاريخيّه کما هی اطّلاع ندارند
خواهند گفت که اين کيفيّات و عادات از سنن جليلهء
حضرت خليل عليه السّلام است و در ميان اقوام جاهليّه
باقی و بر قرار بود و در مدلول آيهء مبارکهء ( اتّبع ملّة ابراهيم
٣٧
حنيفاً ) داخل . لکن در جميع کتب و صحف فرق
اسلاميّه اين مسلّم و مذکور است که احترام اشهر حرام
و اعتبار اشهر قمريّه و قطع يمين سارق از سنن حضرت
خليل عليه السّلام نيست و از اين گذشته الآن کتاب
توراة موجود و شريعت حضرت ابراهيم عليه السّلام
در او مذکور مراجعت کنند يقيناً خواهند گفت
توراة نيز محرفّست زيرا در آيهء مبارکه وارد ( يحرّفون
الکلم عن مواضعه ) و حال آنکه تحريف در مواضع
معلومه واقع و در کتب علميّه و تفسيريّه مذکور
اگر بتفصيل اين مسئله بپردازيم از مقصود اصلی تأليف
اين رساله بازمانيم لذا اختصار اولی . و ديگر آنکه در بعضی
روايات مذکور که برخی اخلاق حسنه و شيم مرضيّه را
از وحوش اقتباس کنيد و عبرت گيريد . پس چون تعلّم
اخلاق حسنه از حيوان صامت جائز بوجه اولی از ملل
اجنبيّه که اقلّاً از نوع انسان و بنفس ناطقه و قوّهء مميّزه
ممتاز اکتساب و اقتباس فنون جسمانيّه جائز . و اگر
٣٨
ملاحظه شود که در حيوانات اين صفات ممدوحه
خلقيست اين اصول و اساس مدنيّت و علوم و حکمت
طبيعيّه در ممالک سائره بچه برهان ميتوان گفت که غير
خلقی است ؟ ( هل من خالق غير اللّه؟ قل سبحان اللّه ).
و همچنين جميع افاضل علمای متفنّنين و اکابر فقهای
کاملين در بعضی فنونيکه مبدء و مبدع آن حکمای
يونان چون ارسطو و غيره بودند تتبّع نمودهاند و اقتباس
معارف حکميّه چون علم طبّ و رياضی و جبر و حساب را
از کتب يونانيّه سبب فوز و فلاح شمردهاند چنانچه
فنّ منطق را کلّ علما تتبّع و تدريس نمايند و حال آنکه
مؤسّس آنرا از صابئين ميشمرند و اکثری تصريح
نمودهاند که اگر عالم نحريری در فنون شتّی مهارت
کامله داشته لکن در فنّ منطق تتبّع تمام نيافته اعتماد
کلّی بر اقوال و نتائج فکريّه و استنباط مسائل کلّيّهء او نه .
پس باين دلائل واضحه و براهين متقنه ظاهر
و مبرهن گشت که اکتساب اصول و قوانين مدنيّه
٣٩
و اقتباس معارف و صنائع عموميّه مختصراً ( ما ينتفع به
العموم ) از ممالک سائره جائز تا افکار عموم متوجّه
اين امور نافعه گردد و بکمال همّت بر اکتساب و اجراء آن
قيام نموده تا بعون الهی در اندک مدّتی اين اقليم پاک سَرور
اقاليم سائره گردد . ای خردمندان بعين عقل و تدبّر
ملاحظه نمائيد آيا ممکن است که تفنگ و توپ عادی
با تفنگ هنری مارتی و توپ کروپ مقابلی نمايد ؟
حال اگر نفسی بگويد که ما را همين آلات ناريّهء قديمه
موافقست لزوم باستحصال اسلحه و آلاتی که در ممالک
اجنبيّه ايجاد شده نه آيا اين قول را هيچ طفلی بسمع
قبول استماع نمايد ؟ و يا آنکه ما تا بحال احمال امتعه
و اجناس تجارتيّه را از مملکتی بمملکتی بواسطهء حيوانات
نقل ميکنيم محتاج بکالسکهء آتشی نبوده و نيستيم چه
ضرور مشابهت بامم سائره بجوئيم . آيا اين کلام قرين
اذعان هيچ هوشياری گردد ؟ لا و اللّه مگر آنکه نظر
ببعضی اغراض که در قلوب خود کتمان نموده امور
٤٠
بديهيّه را انکار نمائيم . ممالک اجنبيّه با آنکه در فنون
و معارف و صنائع عموميّه کمال مهارترا نائل مع ذلک
از يکديگر اقتباس ميکنند ممالک ايرانيّه که منتهی
درجهء احتياج را داشته چگونه جائز است که مهمل
و معطّل بماند ؟ و علمای بزرگواری که سالک بر خط
مستقيم و منهج قويم و واقف بر اسرار حکمت الهيّه
و مطّلع بر حقائق کتب مقدّسهء ربّانيّه هستند و قلوب
مبارکشان بحليهء تُقی متحلّی و وجوه نضرهشان بانوار
هدی روشن و منير ملتفت احتياجات حاليّه و ناظر
بر مقتضيات زمانيّه هستند البتّه بکمال جدّ تشويق
و تحريص تمدّن و معارف مينمايند ( هل يستوی الّذين
يعلمون و الّذين لا يعلمون و هل تستوی الظّلمات و النّور ؟).
علما سراج هدايتند بين ملأ عالم و نجوم سعادتند مشرق
و لائح از افق طوائف و امم سلسبيل حياتند انفس ميّتهء
جهل و نادانی را و معين صافی کمالاتند تشنگان باديهء
نقص و گمراهی را مطلع آيات توحيدند و مطّلع بر حقائق
٤١
قرآن مجيد طبيب حاذقاند جسم معلول عالمرا
و ترياق فاروق اعظمند هيئت مسمومهء بنی آدمرا حصن
حصيناند مدينهء عالم انسانيّت را و کهف منيعند مضطرّين
و مضطربين جهالت را ( العلم نور يقذفه اللّه فی قلب من
يشاء ) . ولکن پروردگار عالميان از برای هر شیء علائم
و آثاری خلق فرموده و محک و امتحانی مقرّر داشته . عالِم
ربّانيرا کمالات معنويّه و ظاهريّه لازم و حسن اخلاق
و نورانيّت فطرت و صدق نيّت و فطانت و ذکاوت
و فراست و نهی و عقل و حجی و زهد و تقوای حقيقی
و خشية اللّه قلبی واجب و الّا شمع بینور هر چند بلند
و قطور باشد حکم اعجاز نخل خاويه و خشب مسنّده داشته .