خلاصه طائفهء عرب در جميع علوم
و فنون و معارف و حکمت و سياست و اخلاق و صنايع
و بدايع سرور کلّ ملل و اقوام گشتند . و فی الحقيقه بلوغ
چنين طائفهء متوحّشهء حقيره در مدّت قليله بمنتهی درجهء
کمالات بشريّه اعظم برهان حقّيّت و نبوّت سرور
١٠٦
کائنات است . در اعصار اوّليّهء اسلام جميع طوائف
اوروپ اکتساب فضائل و معارف مدنيّت را از اسلام
ساکنين ممالک اندلس مينمودند . و اگر در کتب
تواريخيّه از جميع دقّت شود مبرهن و واضح گردد
که اکثر تمدّن اوروپ مقتبس از اسلام است چنانچه
جميع کتب حکما و دانشمندان و علماء و فضلای اسلاميّه را
قليلاً قليلاً در اوروپ جمع و بکمال دقّت در مجامع و محافل
علوم مطالعه و مذاکره نموده امور مفيده را اجرا
نمودند و الآن کتب فضلای اسلام که در ممالک اسلام
نابود است در کتابخانهای ممالک اوروپ نسخ
عديدهاش موجود و قوانين و اصولی که در کلّ ممالک
اوروپ جاريست اکثر بلکه کلّيّهء مسائلش مقتبس
از کتب فقهيّه و فتاوای علمای اسلاميّه است . و اگر
خوف از تطويل نبود مسائل مقتبسه فرداً فرداً سمت
تحرير میيافت . مبدء تمدّن اوروپ در قرن سابع هجری
واقع و تفصيل آن قضيّه آنکه در اواخر قرن خامس هجری
١٠٧
پاپ رئيس ملّت مسيحيّه از اينکه مقامات مقدّسهء نصاری
چون بيت المقدس و بيت اللّحم و ناصره در تحت
حکومت اسلاميّه افتاده ناله و فرياد آغاز نمود و جمهور ملوک
و اهالی اوروپ را تشويق و تحريص نموده باعتقاد خود
بحرب دينی و جهاد دلالت کرد . و بقسمی فرياد و حنين
و انينش بلند شد که کلّ ممالک اوروپ قيام نمودند
و ملوک صليبيّون با عساکر بيشمار از خليج قسطنطنيّه
گذشته توجّه بقطعهء آسيا نمودند . و در آن زمان خلفای
علويّه بر ديار مصريّه و بعضی ممالک غرب حکمرانی
مينمودند . و در اکثر اوقات ملوک سورستان يعنی
سلجوقيّهء برّيّة الشّام نيز در تحت اطاعت و انقيادشان
بودند . باری ملوک اوروپ با سپاه بيشمار هجوم بر برّيّة
الشّام و مصر نمودند و مدّت دويست و سه سال مستمرّاً
ما بين ملوک برّيّة الشّام و ملوک اوروپ محاربه واقع
و دائماً از اوروپ مدد ميرسيد . هر قلعه ای از قلاع سوريّه را
بکرّات و مرّات ملوک فرنگ فتح نمودند و پادشاهان
١٠٨
اسلام از دست فرنگ نجات دادند . تا اينکه صلاح الدّين
ملک منصور ايّوبی در سنهء ششصد و نود و سه هجری
بکلّی ملوک و عساکر اوروپ را از ممالک و سواحل
برّيّة الشّام و مصر اخراج نموده مأيوس و منکوب
بممالک اوروپ مراجعت نمودند . و در اين محاربات
که بحرب صليبيّون مشهور کرورها از نفوس تلف شد .
خلاصه از ابتدای تاريخ چهار صد و نود هجری تا سنهء
ششصد و نود و سه هجری متّصلاً از اوروپ ملوک
و سرداران و سرامدان ببرّيّة الشّام و مصر تردّد مينمودند
و چون عاقبت جميع مراجعت نمودند در مدّت
دويست سال و کسری آنچه از سياست و مدنيّت و معارف
و مدارس و مکاتب و عادات و رسوم مستحسنهء ممالک
اسلاميّه مشاهده کردند بعد المراجعه در اوروپ تأسيس
نمودند مبدء تمدّن اوروپ از آن زمانست . ای اهل
ايران تکاسل و تراخی تا کی متبوع و مطاع کلّ آفاق
بوديد حال چگونه از عزّ قبول باز مانده در زاويهء خمول
١٠٩
خزيدهايد ؟ منشأ معارف و مبدأ تمدّن جهانيان بوديد
اکنون چگونه افسرده و مخمود و پژمرده گشتهايد ؟
سبب نورانيّت آفاق بودهايد حال چگونه در ظلمات
غفلت و کسالت باز ماندهايد ؟ چشم بصيرت را باز
و احتياجات حاليّهء خود را ادراک نمائيد کمر همّت و غيرت
بر بنديد و در تدارک وسائط معارف و مدنيّت بکوشيد .
آيا سزاوارست که طوائف و قبائل اجانب فضائل
و معارف را از آثار اسلاف و اجداد شما اقتباس نمايند
و شما که اولاد و وارثيد محروم بمانيد ؟ آيا اين پسنديده است
که همسايگان و مجاوران ليلاً و نهاراً در تشبّث وسائل
ترقّی و عزّت و سعادت بجان و دل بکوشند و شما از تعصّب
جاهليّه بمضاددت و منازعت و هوی و هوس خود مشغول
گرديد ؟ و آيا اين ممدوح و محمود است که اين ذکاء
فطری و استعداد طبيعی و فطانت خلقيّه را در کسالت
و بطالت صرف و ضايع نمائيد ؟ باز از مقصد دور افتاديم .
باری جميع هوشمندان و مطّلعين بر حقائق احوال تاريخيّهء
١١٠
ازمنهء سالفه از اهالی اوروپ که بصدق و انصاف
متّصفاند مقرّ و معترفند که اساس جميع شئون تمدّنيّهشان
مقتبس از اسلام است . چنانچه مؤلّف محقّق مشهور
(دری بار) از اهالی فرانسه که در نزد جميع مؤلّفين
و دانايان اوروپ اطّلاع و مهارت و دانائيش مسلّم است
در کتاب مسمّی به ( ترقّی امم ) در ادبيّات که از تأليفات
مشهورهء اوست در اين باب يعنی اکتساب ملل اوروپ
قوانين مدنيّت و قواعد ترقّی و سعادت را از اسلام شرح
مبسوطی بيان نموده و چون بسيار مفصّل است لهذا
ترجمه و درجش در اين رساله سبب تطويل بلکه
خروج از صدد است و اگر نفسی در آنچه گفته شد
قانع نه مراجعت بآن کتاب نمايد . مختصر اينست
که جميع تمدّن اوروپ از قوانين و نظام و اصول
و معارف و حکم و علوم و عادات و رسوم مستحسنه
و ادبيّات و صنايع و انتظام و ترتيب و روش و اخلاق حتّی
بسياری از الفاظ مستعمله در لسان فرانسه را مقتبس
١١١
از عرب است بيان نموده و فرداً فرداً بتفصيل ذکر کرده
و ثابت و مبرهن داشته که هر يک را در چه زمان از اسلام
اقتباس نمودند . و همچنين تفصيل دخول عرب در بلاد
غرب که اليوم مملکت اسپانياست و در مدّت قليله مدنيّت
کامله را در آن ممالک بچه نحو تأسيس نمودند و سياست
مدن و معارفشان در چه درجهء کمال بود و تأسيس
مدارس و مکاتب علوم و فنون و حکمت و صنايعشان بچه
متانت و انتظام بود و سروری و بزرگواريشان در جهان
مدنيّت بچه درجه رسيد و از ممالک اوروپ چه بسيار
اطفال بزرگان که بمدارس قرطبه و غرناطه و اشبيليّه
و طوليدو آمده تعلّم معارف و فنون و اکتساب مدنيّت
مينمودند حتّی ذکر نموده که يکی از اهالی اوروپ
که موسوم به کربرت بود بمملکت غرب آمده
و در مدرسهء ( کوردوفا ) که از ممالک عرب بود
داخل شده تحصيل معارف و علوم نموده در مراجعت
باوروپ بقسمی شهرت يافت که عاقبت بر سرير رياست
١١٢
دينيّهء کاتوليک استقرار يافته پاپ گشت . مقصود از اين
بيانات آنکه معلوم و واضح گردد که اديان الهی مؤسّس
حقيقی کمالات معنويّه و ظاهريّهء انسان و مشرق اقتباس
مدنيّت و معارف نافعهء عموميّهء بشريّه است . و اگر بنظر
انصاف ملاحظه شود جميع قوانين سياسيّه در مدلول
اين چند کلمهء مبارکه داخل قوله تعالی ( و يأمرون
بالمعروف و ينهون عن المنکر و يسارعون فی الخيرات
و أولئک من الصّالحين ) و همچنين ميفرمايد ( و لتکن
منکم أمّة يدعون الی الخير و يأمرون بالمعروف و ينهون
عن المنکر و أولئک هم المفلحون ) و همچنين ميفرمايد
(انّ اللّه يأمر بالعدل و الاحسان و ينهی عن الفحشاء
و المنکر و البغی يعظکم لعلّکم تذکّرون) . و در تمدّن
اخلاق ميفرمايد ( خذ العفو و أُمُر بالعُرف و أَعرض
عن الجاهلين ) و همچنين ميفرمايد ( الکاظمين الغيظ
و العافين عن النّاس و اللّه يحبّ المحسنين ) و همچنين
ميفرمايد ( ليس البرَّ ان تُوَلّوا وجوهکم قِبَلَ المشرق
١١٣
و المغرب و لکنّ البرّ مَنْ آمن باللّه و اليوم الآخر
و الملائکة و الکتاب و النّبيّين و آتَی المال علی حُبّه ذوی
القربی و اليتامی و المساکين و ابن السّبيل و السّائلين و فی
الرّقاب و أقام الصّلاة و آتی الزّکاة و المُوفُون بعهدهم اذا
عاهدوا و الصّابرين فی البأساء و الضّرّاء و حين البأس
أولئک الّذين صدقوا و أولئک هم المتّقون ) و همچنين
ميفرمايد ( و يُؤثرون علی أنفسهم و لو کان بهم خَصاصَةٌ ) .
ملاحظه فرمائيد که در اين چند آيهء مبارکه منتهی درايج
حقائق مدنيّت و جوامع لوامع شيم مستحسنهء انسانيّت
مذکور . ( فو اللّه الّذی لا اله الّا هو ) که جزئيّات
تمدّنيّهء عالم نيز از الطاف انبيای الهی حاصل گشته . آيا چه
امر نافعی در وجود موجود شده که در کتب مقدّسهء
الهيّه واضحاً و يا خود تلويحاً مذکور نه ؟ و لکن
چه فائده چون سلاح و آلات حربيّه در دست جبان
باشد جان و مال محفوظ نماند بلکه بالعکس سبب
قوّت و اقتدار سارق گردد . بهمچنين زمام امور چون
١١٤
بدست علمای غير کامل افتد نورانيّت ديانت را چون
حجاب عظيم حائل گردند . اسّ اساس ديانت
خلوص است يعنی شخص متديّن بايد که از جميع اغراض
شخصيّهء خود گذشته بايّ وجهٍ کان در خيريّت جمهور
بکوشد . و ممکن نيست که نفوس از منافع ذاتيّهء خود چشم
پوشند و خير خود را فدای خير عموم نمايند الّا بتديّن
حقيقی . چه که در طينت انسانيّه محبّت ذاتيّهء خود مخمّر
و ممکن نيست بدون اميدواری اجر جزيل و ثواب
جميل از فوائد موقّتهء جسمانيّهء خود بگذرد و لکن
شخص موقن باللّه و مؤمن بآيات او چون موعود
و متيقّن مثوبات کلّيّهء اخرويّه است و جميع نعم دنيويّه
در مقابل عزّت و سعادت درجات أخرويّه کأن لم يکن
انگاشته گردد لهذا راحت و منافع خود را ابتغاءً
لوجه اللّه ترک نموده در نفع عموم دل و جان را رايگان
مبذول دارد ( و من النّاس مَنْ يشری نفسه ابتغاءَ
مرضات اللّه ) . و بعضی نفوس چنان گمان کنند
١١٥
که ناموس طبيعی انسان مانع ارتکاب اعمال قبيحه
و ضابط کمالات معنويّه و صوريّه است يعنی شخصی
که متّصف بخرد طبيعی و غيرت فطريّه و حميّت
ذاتيّه است بدون ملاحظهء عقوبات شديدهء مرتّبه
بر اعمال شرّيّه و مثوبات عظيمهء افعال خيريّه بریء
از اضرار عباد و حريص بر اعمال خيريّه است.
(اوّلاً) آنکه در تواريخ عموميّه دقت نمائيم واضح
و مبرهن شود که ناموس طبيعی از فيوضات تعاليم انبيای
الهی است و همچنين ملاحظه مينمائيم که از اطفال در صغر
سن آثار تعدّی و تجاوز ظاهر و اگر از تربيت مربّی
محروم ماند آناً فآناً شيم غير مرضيّهاش تزايد يابد . پس
معلوم شد که ظهور ناموس طبيعی نيز از نتائج تعليم است .
(و ثانياً) آنکه بر فرض تصوّر اينکه خرد طبيعی و ناموس
فطری مانع شرّ و مدلّ بر خير است اين معلوم و واضحست
که همچو نفوس چون اکسير اعظمست چه که اين
ادّعا بقول تمام نشود بلکه عمل لازم . حال چه امری
١١٦
در وجود جمهور را بر نيّات حسنه و اعمال صالحه مُلجأ
و مُضطرّ مينمايد ؟ و از اين گذشته آن شخصی که مصدر
ناموس طبيعی است اگر مظهر خشية اللّه گردد البتّه
در نوايای خيريّهاش ثابتتر و راسختر گردد . خلاصه
فوائد کلّيّه از فيوضات اديان الهيّه حاصل زيرا متديّنين
حقيقی را بر صدق طويّت و حسن نيّت و عفّت و عصمت
کبری و رأفت و رحمت عظمی و وفای بعهد و ميثاق
و حرّيّت حقوق و انفاق و عدالت در جميع شئون
و مروّت و سخاوت و شجاعت و سعی و اقدام در نفع
جمهور بندگان الهی باری بجميع شيم مرضيّهء انسانيّه
که شمع روشن جهان مدنيّت است دلالت مينمايد .
و اگر نفسی فی الحقيقه باين صفات ممدوحه متّصف نه
البتّه بنمی از يَمِ عذب فرات که در مجاری کلمات تعليميّهء
کتب مقدّسهء الهيّه متموّج است نرسيده و نفحه ای
از روائح قدسيّهء رياض الهيّه استشمام ننموده چه که هيچ
امری در وجود بقول تمام نشود هر مقاميرا روش
١١٧
و علامتی و هر شأنی را نشانه و اشارتی . مجملاً مقصود از اين
بيانات آنکه واضح و مدلّل شود که اديان الهيّه و شرائع
مقدّسهء ربّانيّه و تعاليم سماويّه اعظم اساس سعادت
بشريّه است و از برای کلّ اهل عالم نجاح و فلاح حقيقی
بدون اين ترياق فاروق اعظم ممکن نه و لکن بشرط
آنکه در دست حکيم دانای حاذق باشد و الّا اگر جميع
ادويهء برء السّاعة که خداوند عالميان بجهت شفای آلام
و اسقام آدميان خلق فرموده بدست طبيب غير حاذق
افتد صحّت و عافيت ميسّر نگردد بلکه بالعکس سبب
اهلاک نفوس بيچارگان و اذيّت قلوب درماندگان گردد .
مثلاً منبع حکمت الهيّه و مظهر نبوّت کلّيّه در ترغيب
و تحريص اکتساب معارف و اقتباس فنون و فوائد
بسعی الی اقصی بلاد چين امر ميفرمايد و لکن
طبيبان غير حاذق منع و ستيزه مينمايند و استدلال
ميکنند ( من تشبّه بقوم فهو منهم ) و حال آنکه وجه
تشابه مذکور را ادراک ننموده و نميدانند که شرائع
١١٨
مقدّسهء الهيّه جمهور امّت را بر تمهيد اصول اصلاحات
متتابعه و اقتباس فنون و معارف از امم سائره تشويق
و دلالت مينمايد و هر نفسيکه غير از اين گويد
از سلسبيل علم محروم و در باديهء جهل از پی سراب اغراض
نفسانيّه سرگردان و حيران . حال بديدهء انصاف ملاحظه
نمائيد اين اصلاحات جديده بالقوّه و بالفعل کدام يک
مخالف اوامر الهيّه واقع گشته ؟ اگر امر تأسيس
مجالس مشورت است اينکه در نصّ آيهء مبارکه است
که ميفرمايد ( أمرهم شوری بينهم ) و همچنين خطاباً
بمطلع علم و منبع کمال با وجود آن فضائل کلّيّهء معنويّه
و صوريّه ميفرمايد ( و شاورهم فی الأمر ). در اين
صورت چگونه امر مشورت مغاير قوانين شريعت
مقدّسه است . و بدلائل عقليّه نيز فضيلت مشورت ثابت
و مبرهن و مجرّب . و يا خود قصاصاً قتل نفوس را منوط
بتحقيقات دقيقه و تصديق مجالس عديده و ثبوت شرعی
و تعلّق فرمان پادشاهی نمودن مغاير شرائع الهيّه است ؟
١١٩
و آنچه در زمان حکومت سابقه مجری بود موافق احکام
قرآن مبين بود ؟ چنانچه متواتراً مسموع گشت که حاکم
گلپايگان در زمان صدارت حاجی ميرزا آقاسی بدون
سؤال و جواب و استئذان از جهتی سيزده نفر بيچارگان
کدخدايان قرای گلپايگان را که از سلالهء طاهره بودند
من دون جرم در يکساعت در نهايت مظلوميّت گردن
بريده . اهالی مملکت ايران در زمانی متجاوز از صد
کرور بودند بسبب بعضی حروبات داخله و اکثر
بجهت عدم قوانين سياسيّه و مطلق العنان و الاراده بودن
ولات و حکّام تلف شده کمکم بمرور ايّام خمس اهالی باقی
نمانده چه که حکّام بارادهء خود هر نفس بی جرمی را خواستند
بآتش قهر و شکنجه بگداختند و يا خود قاتل مثبوت
شرعی اشخاص عديده را بجهت اغراض ذاتيّه بنواختند .
هيچ نفسی را قدرت اعتراض نبود چه که حاکم يتصرّف
کيف يشاء بود . آيا ميتوان گفت اين امور موافق
عدل و انصاف و مطابق احکام شريعت اللّه است ؟
١٢٠
و يا خود تشويق و تحريص بر تعلّم فنون مفيده و اکتساب
معارف عموميّه و اطّلاع بر حقائق حکمت طبيعيّهء نافعه
و توسيع دائرهء صنايع و تزييد مواد تجارت و تکثير
وسائط ثروت ملّت منافی اصول ديانت الهيّه است ؟
و يا خود آنکه ترتيب نظام مدن و تنظيم احوال نواحی
و قری و تعمير طرق و سبل و تمديد راه کالسکهء آتشی
و تسهيل وسائط نقليّه و حرکت و ترفيه عموم اهالی
مضادّ عبوديّت درگاه حضرت احديّت است ؟
و يا خود اشغال معادن متروکه که اعظم وسائط ثروت
دولت و ملّت است و ايجاد معامل و کارخانها که منبع
آسايش و راحت و باعث غنا و توانگری عموم ملّت است
و تحريض و تحريص ايجاد صنايع جديده و تشويق ترقّی
امتعهء وطنيّه مغاير اوامر و نواهی ربّ البريّه است ؟
قسم بذات پاک ذی الجلال که متحيّرم چگونه پرده
بر ابصار افتاده که امور باين بديهی ادراک نميشود .