و در اين مدّت ميرزا يحيی مستور و پنهان و بر روش و سلوک سابق باقی
و بر قرار بود. حتّی چون فرمان اعليحضرت پادشاه عثمانی به حرکت
بهاءالله از بغداد صادر شد، ميرزا يحيی نه مفارقت نمود و نه مرافقت .
گاهی تصوّر سفر هندوستان نمود و گاهی قرار در ترکستان و چون
مصمّم به هيچ يک از اين دو رأی نشد عاقبت به خواهش خويش پيش
از جميع به هيئت درويش در لباس خفا و تبديل عازم کرکوک و اربيل
شد و از آنجا به حرکت متواصل واصل موصل گشت و چون اين جمعيّت
وارد شدند در کنار قافله منزل و مأوی نمود. با وجود آنکه در آن سفر
حکّام و مأمورين کمال رعايت و احترام را مجری داشتند و حرکت
و قرار به حشمت و وقار بود مع ذلک دائماً در لباس تبديل پنهان و به
تصوّر احتمال حصول تعرّض، احتراز داشت. و بر اين قرار وارد
اسلامبول شدند . از طرف سلطنت سنيّهء عثمانيّه در مسافرخانه منزل
دادند و نهايت رعايت را از هر جهت در بدايت مجری داشتند. از جهت
تنگی محل و کثرت جمعيّت روز سيّم به خانه ديگر نقل و حرکت نمودند
و بعضی از اعيان ديدنی نمودند و ملاقات کردند و از قرار روايت ، معتدلانه
حرکت نمودند. با وجود آنکه جمعی در محافل و مجالس تزييف و تشنيع
٥٤
می نمودند که اين طايفه فتنه آفاقند و هادم عهد و ميثاق، منبع فسادند
و مخرّب بلاد، آتش افروخته اند و جهانی را سوخته، اگرچه به ظاهر
آراسته اند، لکن هر نقمت و عقوبتی را شايسته، لکن حضرات به صبر
و سکون و تأنّی و ثبوت سلوک نمودند. حتّی به جهت مدافعه مزاحم
مقامات عاليه نگشتند و به خانهء احدی از افاخم آن مملکت مراوده
ننمودند. هر يک از اعاظم رجال به حال خويش ديدنی فرمود، ملاقات
نمودند و سخن جز از علوم و فنون در ميان نبود، تا آنکه بعضی از رجال
راه نمائی نمودند و زبان به خير خواهی گشودند که مقتضای اصول
مراجعت است و بيان حال و طلب معدلت. در جواب گفتند که به فرمان
پادشاهی راه اطاعت پيموديم و وارد اين مملکت گشتيم، ديگر مقصد
و مرادی نداشته و نداريم که مراجعت کنيم و درد سر آريم و آنچه در
پس پردهء قضا پنهان، در آينده عيان گردد، تعجيز و تصديع لزوم نداشته
و ندارد. اگر سروران دل آگاه اصحاب عقول و انتباهند، البتّه جستجو
نموده، به حقيقت حال مطّلع شوند و الّا حصول حقيقت ممتنع و محال
است. در اين صورت تصديع وکلاء و تعجيز وزرای دربار چه لزوم. از
هر فکری آزاده و مقدّرات را مهيّا و آماده هستيم . "قل کلّ من عندالله "،
برهان کافی وافی است " وَ إِنْ يَمْسَسْکَ اللّه بِضُرٍّ فلا کاشِفَ لَهُ إِلّا هُوَ "، علاج
شافی . بعد از چند ماه فرمان پادشاهی صادر و در قطعهء روميلی، ادرنه را
مسکن و مقرّ تعيين فرمودند. بابيها کلّاً به همراهی ضابطان به آن شهر
روانه شده، لانه و آشيانه نمودند. از قراری که از بعضی سيّاحان و
٥٥
بزرگان و فاضلان آن شهر مسموع شد در آنجا نيز نوعی روش و
حرکت نمودند که اهالی مملکت و مأمورين دولت ستايش می نمودند و
جميع حرمت و رعايت می کردند و چون بهآء اللّه باعلما و فضلا و
بزرگان و ارکان ملاقات می نمود و صيت و شهرتی در روميلی حاصل
نمود، خلاصه اسباب آسايش فراهم شد و خوف و خشيتی باقی نماند.
در مهد راحت آرميدند و اوقاتی به آسودگی می گذرانيدند که سيّد
محمّد نامی اصفهانی يکی از اتباع با ميرزا يحيی طرح آميزش و الفتی
ريخت و اسباب صداع و کلفتی گشت. يعنی راز نهفته آغاز نمود و به
اغوای ميرزا يحيی قيام که ذکر اين طايفه در جهان بلند و نامشان
ارجمند گشته، خوف و خطری باقی نماند و بيم و حذری در ميان نه ، از
تابعی بگذر تا متبوع جهان گردی و از تحت الشّعاع خارج شو تا
مشهور آفاق شوی. و ميرزا يحيی نيز از قلّت تأمّل و تفکّر در عواقب و کم
تجربگی مفتون اقوال او شد و مجنون احوال او. اين طفل رضيع شد و آن ثدی عزيز گشت .
باری بعضی از رؤسای اين طايفه آنچه نصيحت نوشتند و دلالت بر طريق
بصيرت نمودند که سالهای سال پروردهء آغوش برادری و در بستر
راحت آرميده و سرور ،اين چه ظنون است که از نتائج جنون است .تو
باين اسم بی رسم که نظر به ملاحظه و مصلحتی وضع شده است
مغرور مشو و در نزد عموم خويش را مذموم مخواه. پايه و مايه تو منوط
٥٦
به کلمه و علوّ و سموّت نظر به محافظه و ملاحظه. باری آنچه نصيحت
بيشتر نمودند تأثير کمتر يافت و هر چه دلالت کردند مخالفت را عين
منفعت شمرد و بعد آتش حرص و طمع افروخته شد. با وجود آنکه به
هيچ وجه احتياج نبود و رفاهيّت حال در نهايت کمال، در فکر معاش
و شهريّه افتادند و بعضی از متعلّقات ميرزا يحيی به سرايه رفتند و استدعای
اعانت و عاطفت نمودند و چون بهاءالله اين گونه اطوار و احوال از آن
مشاهده کرد، هر دو را از خويش دور و مهجور نمود. پس سيّد محمّد به
جهت اخذ شهريّه به اسلامبول توجّه نمود و باب تکدّی باز. از قرار
مذکور، اين فقره سبب حزن اکبر شد و علّت قطع مراوده، و در
اسلامبول نيز بعضی روايات خود سرانه نمود. از جمله گفته ، آن شخص
شهير که از عراق آمده است ميرزا يحيی است. بعضی ملاحظه نمودند که
اين خوب اسباب فساديست و وسيلهء ظهور عناد. به ظاهر تقويت او
نمودند و آفرين گفتند و تشويق و تحريص کردند که شما خود رکن
اعظميد و وليّ مسلّم، به استقلال حرکت کنيد تا فيض و برکت آشکار
گردد. دريای بی موج صيت ندارد و ابر بی رعد باران نبارد .