معلوم آنجناب بوده که روح در رتبه خود قائم و مستقرّ است و
اينکه در مريض ضعف مشاهده ميشود بواسطه اسباب مانعه بوده والّا
در اصل ضعف بروح راجع نه مثلاً در سراج ملاحظه نمائيد مضیء و
روشن است ولکن اگر حائلی مانع شود در اين صورت نور او ممنوع مع
آنکه در رتبه خود مضیء بوده ولکن باسباب مانعه اشراق نور منع
شده و همچنين مريض در حالت مرض ظهور قدرت و قوّت روح بسبب اسباب
حائله ممنوع و مستور ولکن بعد از خروج از بدن بقدرت و قوّت و
غلبه ظاهر که شبه آن ممکن نه و ارواح لطيفه طيّبه مقدّسه بکمال
قدرت و انبساط بوده و خواهند بود مثلاً اگر سراج در تحت فانوس
حديد واقع شود ابداً نور او در خارج ظاهر نه مع آنکه در مقام خود
روشن بوده در آفتاب خلف سحاب ملاحظه فرمائيد که در رتبه خود
روشن و مضیء است ولکن نظر بسحاب حائله نور او ضعيف مشاهده ميشود و
همين آفتاب را روح انسانی ملاحظه فرمائيد و جميع اشيا را بدن او
که جميع بدن بافاضه و اشراق آن نور روشن و مضیء ولکن اين ماداميست که
اسباب مانعه حائله منع ننمايد و حجاب نشود و بعد از حجاب ظهور
نور شمس ضعيف مشاهده ميشود چنانچه ايّامی که غمام حائلست اگر چه
ارض بنور شمس روشن است ولکن آن روشنی ضعيف بوده و خواهد بود و
بعد از رفع سحاب انوار شمس بکمال ظهور مشهود و در دو حالت شمس در
رتبه خود علی حدّ واحد بوده همچنين است آفتاب نفوس که باسم روح
مذکور شده و ميشود و همچنين ملاحظه در ضعف وجود ثمره نمائيد در
اصل شجره که قبل از خروج از شجر مع آنکه در شجر است بشأنی ضعيف که
ابداً مشاهده نميشود
و اگر نفسی آن شجره را قطعه قطعه نمايد ذرّه از ثمر و صورت آن
نخواهد يافت ولکن بعد از خروج از شجر بطراز بديع و قوّت منيع ظاهر
چنانچه در اثمار ملاحظه ميشود و بعضی از فواکه است که بعد از قطع
از سدره لطيف ميشود ...